نیاز سیر دیدنت چه با دلم نمی کند

نیازِ سِیر دیدنت ، چه با دلم نمی کُند
هوایِ عطرِ دامنت، چه با دلم نمی کند

نشسته ام، خیالِ تو، نشسته در برابرم
وای که حرفِ رفتنت، چه با دلم نمی کند

مر مرِ نابِ سینه ات، تراشِ عاجِ گردنت
زلفِ شکن در شکنت، چه با دلم نمی کند

تنِ تو و نگاهِ من، حریرِ نرمِ پیرهن
تنِ تو و پیرهنت، چه با دلم نمی کند

نماز روی دامنت، مرا به خلسه می برَد
نیازِ سجده بر تنت، چه با دلم نمی کند

چه قصه ها که داشتم، مجالِ گفتنم نشد
قصور در شنیدنت، چه با دلم نمی کند

هوایِ شب گرفته و،یاغی و جایِ خالی ات
از من و دل، بریدنت، چه با دلم نمی کند
دیدگاه ها (۵)

تو که عاشق نشدی درد نمی دانی چیستآنچه غم با دل ما کرد نمی دا...

عاشق نباشی حس باران را نمی فهمی فرق قفس با یک خیابان را نمی ...

ﯾـﻪ ﺷـﺒـﺎﯾــــــــــــــــﯽ ♝ﺍﺻـﻦ ﻧـﮕـﺬﺷــــــــــــــــﺖ♝ ﺍ...

ﺧـﻮﺍﺑَﻢ ﻧِمی ﺑَــﺮَﺩ...ﺑِﻪ ﻫَﻤـﻪ ﭼﯿﺰ ﻓِﮑﺮ ﮐَـﺮﺩﻩﺍَﻡ...ﺑﯿﺸﺘَﺮ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط