جنونعشقت

جـنون‌عـشـقَت❤️‍🔥:)
#𝐏𝐚𝐫𝐭۲۸


دنیا


تو همین فکرا بودم که با صدای دانیال به خودم اومدم

دانیال ' هووووی مادمازل ناهار نمیخوری

دنیا ' تو کی اومدی تو اتاقمم؟

دانیال ' همون موقه که در فکر بووودی
حالا به چی فکر می کردی

دنیا ' هیچی بابا . تولد یکی از دوستام هستش داشتم فکر میکردم واسه تولدش چی بخرم

دانیال ' الکییی

دنیا ' برو بیرون میخام لباس عوض کنم

دانیال ' باشه . فقط حواست تو دانشگاه فقط به درست هستش پاتو کج بزاری اون وقت قبر خودتو کندی دنیا

دنیا ' واییی کشتیمون بابا بیرووون

دانیال رفت بیرون و منم لباسم عوض کردم
از بچگی همینجور حساس بود
هعیی اینم شانس منه دیگه

...
بعد ناهار رفتم تو اتاقم که دیدم همزمان گوشیم زنگ خورد

آیناز بود

دنیا ' سلاااام نازییی جووون

آیناز ' سلامو مرگ امروز کجا غیبتون زد خودتو طوفان

دنیا ' ببخش دیگه اومدم خونه
ولی طوفانو نمیدونم و ...
دیدگاه ها (۱)

🤍🫀

جـنون‌عـشـقَت❤️‍🔥:)#𝐏𝐚𝐫𝐭۲۹دنیا با صدای آلارم گوشیم از خواب ب...

جـنون‌عـشـقَت❤️‍🔥:)#𝐏𝐚𝐫𝐭۲۷طوفان سر میز ناهار بودیم و من تو ف...

ایرانم 🖤

پارت اولبا پدرت هماهنگ کرده بودی و واسه امروز بلیط گرفته بود...

پارت ۱۴ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط