رمان عشق یک طرفه پارت
رمان عشق یک طرفه پارت2
(تهیونگ صندلی کناری صندلی من میشینه)
تهیونگ : وای ات تو واقعا عالی میخونی از روی درس
ات : ااااااممممم آره 😊
ات : وای خدایا چرا جلوی این پسره اینطوری میشم 😬 خوب شد با جیمین تو یه کلاس نیستیم واگر نه کشته شده بودم تا حالا
(جیسو کنار پنجره میشینه و صندلیش کنار صندلی منه)
جیسو : وای دختر چرا با تهیونگ اینطوری حرف میزنی؟🤣
ات : خودمم نمیدونم😬خنده هم نداره😵
جیسو:خخخخ😂😂
ات :😡
زنگ تفریح خورد و همه ی دخترا دور تا دور تهیونگ رو گرفتن منم رفتم دم در تا برم دم کلاس جیمین که تا زدم بیرون جیمین رو دیدم که منتظر من بود
ات : وای جیمین تو اینجا چیکار میکنی ؟
جیمین : اومدم تازه واردی رو ببینم 😁
ات : اهان کیم تهیونگ رو میگی
جیمین : 🤯🤯🤯🤯🤯چییییییییییی؟ کیم تهیونگ؟
ات : جیمین اروم باش گوشاش خیلی تیزه داد نزن
جیمین : میدونی اون کیه ؟
ات : معلومه که میدونم اون پسر .......
جیمین : اون پسر بزرگترین موسیقیدان کره است 🤯🤯🤯🥳🥳🥳🥳توی مدرسه ما است
ات : حالا انگار چیه ؟
جیمین : میدونی چه افتخار بزرگیه که حتی یهویی توی خیابون ببینیش اونم از دور اونوقت تو باهاش توی یه کلاسی و وای نگاه کن کنارشم که میشینی مطمئنم تا الان باهاش حرف زدی ؟ نزدی؟
ات : اره
جیمین : چی گفتین ؟؟
ات : اون گفت که درس من خیلی خوبه و منم گفتم ممنون
جیمین : وای واقعا ؟!؟!
ات : اوهوم
جیمین : وای داره میاد اینوری
چطور بود ارمیا
نظرتون رو توی کامنت بگین
(تهیونگ صندلی کناری صندلی من میشینه)
تهیونگ : وای ات تو واقعا عالی میخونی از روی درس
ات : ااااااممممم آره 😊
ات : وای خدایا چرا جلوی این پسره اینطوری میشم 😬 خوب شد با جیمین تو یه کلاس نیستیم واگر نه کشته شده بودم تا حالا
(جیسو کنار پنجره میشینه و صندلیش کنار صندلی منه)
جیسو : وای دختر چرا با تهیونگ اینطوری حرف میزنی؟🤣
ات : خودمم نمیدونم😬خنده هم نداره😵
جیسو:خخخخ😂😂
ات :😡
زنگ تفریح خورد و همه ی دخترا دور تا دور تهیونگ رو گرفتن منم رفتم دم در تا برم دم کلاس جیمین که تا زدم بیرون جیمین رو دیدم که منتظر من بود
ات : وای جیمین تو اینجا چیکار میکنی ؟
جیمین : اومدم تازه واردی رو ببینم 😁
ات : اهان کیم تهیونگ رو میگی
جیمین : 🤯🤯🤯🤯🤯چییییییییییی؟ کیم تهیونگ؟
ات : جیمین اروم باش گوشاش خیلی تیزه داد نزن
جیمین : میدونی اون کیه ؟
ات : معلومه که میدونم اون پسر .......
جیمین : اون پسر بزرگترین موسیقیدان کره است 🤯🤯🤯🥳🥳🥳🥳توی مدرسه ما است
ات : حالا انگار چیه ؟
جیمین : میدونی چه افتخار بزرگیه که حتی یهویی توی خیابون ببینیش اونم از دور اونوقت تو باهاش توی یه کلاسی و وای نگاه کن کنارشم که میشینی مطمئنم تا الان باهاش حرف زدی ؟ نزدی؟
ات : اره
جیمین : چی گفتین ؟؟
ات : اون گفت که درس من خیلی خوبه و منم گفتم ممنون
جیمین : وای واقعا ؟!؟!
ات : اوهوم
جیمین : وای داره میاد اینوری
چطور بود ارمیا
نظرتون رو توی کامنت بگین
- ۳.۹k
- ۳۱ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط