یه غمی نشسته تو دلم حاجی
یه غمی نشسته تو دلم حاجی!
از اون غما که آدم نمیدونه باید چجوری برطرفش کنه...
از اول ماه مبارک تا الان که اینا رو مینویسم نشد روزه بگیرم...
مریض شدم اونم چه مریضی...
تا مرگ رفتم...
تا الان اینجوری تجربه بیماری نداشتم...
هرکاری هم کردم زودتر خوب بشم بلکه برسم به روزه گرفتن نشد...
بدتر شد که بهتر نشد...
حالا هم خیلی حالم گرفته است😢
نه فقط روزه باشه...
حس میکنم هیچ بهره ای نبردم...
نه میدونم که این مریضی جبران گناههایی بوده که مرتکب شدم...
نه میدونم خدا میخواد تسلیم بودنم رو امتحان کنه...
شب قدر قبلی وسط جوشن خونی زدم زیر گریه...
گفتم منو رو قابل ندونستی؟ یعنی اینقدر بدم؟ اینقدر کج رفتم؟
دلم به یه ماه مبارک خوش بود...
آقا غلط کردم...
هرکاری کردم غلط کردم...
ببخش دیگه آخدا...
روزای آخر داره میاد و من دستم خالیه...
دست خالی ردم نکن...
کرمت رو شکر...
از اون غما که آدم نمیدونه باید چجوری برطرفش کنه...
از اول ماه مبارک تا الان که اینا رو مینویسم نشد روزه بگیرم...
مریض شدم اونم چه مریضی...
تا مرگ رفتم...
تا الان اینجوری تجربه بیماری نداشتم...
هرکاری هم کردم زودتر خوب بشم بلکه برسم به روزه گرفتن نشد...
بدتر شد که بهتر نشد...
حالا هم خیلی حالم گرفته است😢
نه فقط روزه باشه...
حس میکنم هیچ بهره ای نبردم...
نه میدونم که این مریضی جبران گناههایی بوده که مرتکب شدم...
نه میدونم خدا میخواد تسلیم بودنم رو امتحان کنه...
شب قدر قبلی وسط جوشن خونی زدم زیر گریه...
گفتم منو رو قابل ندونستی؟ یعنی اینقدر بدم؟ اینقدر کج رفتم؟
دلم به یه ماه مبارک خوش بود...
آقا غلط کردم...
هرکاری کردم غلط کردم...
ببخش دیگه آخدا...
روزای آخر داره میاد و من دستم خالیه...
دست خالی ردم نکن...
کرمت رو شکر...
- ۴.۱k
- ۰۳ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط