عکس لای قرآن

عکس لای قرآن

از آن وقتی که افتاده به لبخند تو چشمانم
نمی‌دانم چرا افتاده از چشمانم ایمانم

بهای دیدنت تنها به چاه افتادن است و بس
که من هم با برادرهای خود در راه کنعانم

به گندم زار گیسویت سفر کردم شبی در خواب
و فردا عطر گیسوی تو را فریاد زد نانم

دلیل سر به زیری‌های من کمبود انگشت است
اشاره می‌کند بر چشم تو تعداد مژگانم

پس از اینکه لبانت کشف شد فهمیده‌ام این را
که آن‌ها حبه‌های زهر بوده توی قندانم

از آن روزی که دور خانه‌ات چرخیده‌ام با عشق
نمی‌دانم چرا از حجّ خود کلا پشیمانم

برای خواندن قرآن، بهانه هرچه شد زیباست
و من هم عکسی از تو می‌گذارم لای قرآنم

به پیچ‌و تابِ گیسویت قسم بی‌تابم و لطفا
مرا در بین مویِ فرفری خود بگنجانم
❥‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎
‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌♔꯭⃮⃝⃮♥️
دیدگاه ها (۲)

🛑 اون پسرایی کهبه عشق اینا سیگار مگنا میکشیدنعرق سگی میخوردن...

آدمــــــــــها جدا از عطرے ڪه به خودشون می‌زنن عطر دیگ...

#کاشکاش میشد یه سند بزاریمفکرمون آزاد شه...

گران باشبگذار بهایت را بپردازندآدمها چیزهای مفت را مفت از دس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط