چشم هایم را که می بندم

چشم هایم را که می بندم،
گم می شوم ،در سالها بی قراری،
و خیالاتی که نباید باشد وهست.
چه عطر غم انگیزی،
انقدر که در خیالاتم هستی،
کنارم نیستی، انسوی خیال،
کنار باغ رویا ،فقط هوای توست،
در سرم می چرخد. من از تمام دنیا
به چشمهای تو می بالم ،
چشم هایی که پراز حرف بودن است.
روبرویم ایستاده ای با برقی عجیب
لبخند می پاشی بر صورتم اری
من به چشم های تو ،
تو به شعرهای من می بالی.

🌺
دیدگاه ها (۲)

بازهم باغچه از غنچه ی پژمرده پر استشهر، از مردم دلتنگ و دل آ...

▫️گاهےیڪ نگاه آنقدرمهرباݧ است ڪہچشم هرگزرهایش نمیڪند ...

بـعد توهرڪس به من گفت:«دوستت دارم» فقط بانگاهی خسته گفتم:...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط