اسم عشق یک مافیا

اسم : عشق یک مافیا
پارت ۱۱
جونگ کوک: رسیدیم..
یهو از افکارم خارج شدم وقتی خونه دیدم نفس راحتی کشیدم واقعا ترسیدم ولی بخاطر خودم نه بخاطر تنها کسی که برام مونده اگه این عوضی بلایی سر داداشم بیاره چی ........خواستم از ماشین پیاده بشم که یهو دستم کشید و محکم فشار داد
جونگ کوک: وای به حالت که فردا نیای دانشکده ( لحن جدی خشک )
رونا: آخ دستم....ول کن درد می گیره ( بغض)
جونگ کوک: دردت گرفته آخی ... باید قبلی که زبون درازی می کردی فکرش می کردی ( جدی عصبی)
رونا: باشه میام دستم ول کن ( دستش ول کرد)
رونا خواست پیاده بشه که دوباره جلوش گرفت
رونا: چیه ( یهو گونه های لونا بوسید)
جونگ کوک: حالا خوب شد ( نیشخند)
رونا سریع پیاده شد با دستاش محکم گونه هاش پاک می کرد و چشای اشکی به سمت داخل رفت سریع رفت داخل اتاقش و هنوز محکم گونه هاش پاک می کرد اینقدر محکم که گونه هاش کاملآ قرمز شده بود با تمام فکر خیالی که داخل مفزش اوکو شد خوابید

(فلش پک به شبی که رونا و کوک دید )
(ویو جئون کوک)
دخترکم بالاخره امشب می گیرمت چند وقت تحت نظرم هستی ولی متاسفانه نمی شد گرفتت
همون لحظه رونا از دانشگاه خارج شد تمام مدت تعقیبش کرد با اولین فرصتی که گیر آورد به سمت رونا رفت ولی رونا متوجه شد برای همین دنبالش دوید وقتی دید رونا دست بردار نیست پیچید جلوش منتظرش موند ولی......رونا فکر کرد این فرشته نجاتش هست وقتی بهش پناه برد تنها راه این بود که خودش فرشته نجات نشون بده جئون تمام مدت دخترک دنبال می کرد
چرا باید یک استاد معمولی این کارا کنه ؟
چرا باید دانشجو خودش تعقیب کنه ؟
این سوالات قطعا پاسخی دارد و کم کم متوجه می شید