پسرکی دو سیب در دست داشت

پسرکی دو سیب در دست داشت
مادرش گفت:
یکی از سیب هاتو به من میدی؟
پسرک یک گاز بر این سیب زد
و گازی به آن سیب !
لبخند روی لبان مادر خشکید!

سیمایش داد می زد که چقدر از
پسرکش ناامید شده
اما پسرک یکی از سیب های
گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت:
بیا مامان!
این یکی ، شیرین تره!!!!
مادر ، خشکش زد ...

چه اندیشه ای با ذهن خود کرده بود..!
هر قدر هم که با تجربه باشید
قضاوت خود را به تأخیر بیاندازید !
و بگذارید طرف ، فرصتی برای
توضیح داشته باشد.
دیدگاه ها (۱)

آخَرِشَم یِه روز جِنازَمو وَسَط عَکساش پِیدا میکُنَن :)💔

اسمهای , مجازی ...دردو دل کردن , مجازی ...مشخصات , مجازی ......

گاهی خدا برایت همه پنجره ها را میبنددوهمه درها را قفل میکندز...

『 ؏ـــشق ڪَاهی لبخند می‌شود روے لبت؛ ڪَاهی دلتنڪَی می‌شود...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط