پارت

پارت ۴۰

ویو روز اولی که ات از پیش جونگکوک رفت

ویو صبح

اجوما در اتاق ات رو باز میگنه و میبینه که
جونگکوک روی زمین خوابیده
میره پیش جونگکوک تا بیدارش کنه

اجوما: ارباب.. ارباب بیدارشین
جونگکوک: من کجام
اجوما: ارباب چرا روی زمین خوابیده بودین
جونگکوک: اه سرم درد میکنه

یه دفعه ات تمام اتفاقات دیشب رو یادش میاد

جونگکوک: ات.. ات کجاست
اجوما: ایشون رفتن خونه پدرتون
جونگکوک: چی.. اما اون تنهایی
نمیتونه رفته باشه حتما یه نفر اونو برده اونجا
اجوما: بله درسته
جونگکوک: کی اونو برده
اجوما: ات به یکی از بادیگارد ها گفته
بود که اونو ببرن خونه پدرتون
جونگکوک: ات.. خودش خواسته بره

چیزایی که جونگکوک فکر میکنه: چرا باید بره اونجا یعنی ازمن خسته شده
یا دلش تنگ شده براشون اره همینه
روز اول هم میخواست بره پیششون
اما اگه از من خسته شده باشه چی

جونگکوک: کدوم یکی از بادیگاردام اونو برده... عصبی....
دیدگاه ها (۳)

اسم پسره کره ای بهم بگین

پارت ۴۱اجوما: جیهون جونگکوک از روی زمین بلند میشهو از اتاق م...

پارت اخر اعضا: ما هستیم اقای دکتر دکتر: خانم ات مشکل تنفس و....

پارت دو جین: ولی دستور پختشو من دادم بهش نامجون: بچه ها اروم...

پارت ۳۱ات: تو.... خیلی 😡😨جیمین: من چی 😡ات: هیچی.... ترس.... ...

پارت 7 که در عمارت باز شد... دیدم اربابه خیلی اهمیت نداشتم ب...

دیدار اول ..

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط