دختر پادشاه

دختر پادشاه
پارت ۶
خلاصه(مگلی=مگی)یوری به همراه دوستش مگی به اتاقش رفت و در کنار مگی به خواب رفت.

ویو صبح/پادشاه:
پادشاه:آه پدر.
پدر:بله اعلیحضرت.
پادشاه:از مهمان جدیدمون چه خبر.؟
پدر:امروز قراره باهاش دیدار کنیم.

یوری:مگی
مگی:بله
یوری:میشه منو ببری بیرون و کاخ رو نشونم بدی
مگی:آره حتما بیا بریم.

پرش زمانی به صحبت مگی و یوری در حیاط کاخ:(البته حیاط نیست حتی از امارتم بزرگتره.و اینکه این کاخ چند مکان دیدنی خیلی زیبا داره مثل فواره.و افراد زیادی در این کاخ زندگی می‌کنن.اینجا دختر پسر قاطیه.)
یوری:چرا همه دارم به من نگاه میکنن
مگی:اینجا ظاهر حرف اول رو میزنه
یوری:ظاهر؟؟
مگی:بله مادمازل.اونا ترجیح میدن پشت سر شما حرف بزنن تا اینکه درباره ی پوچی زندگی خودشون فکر کنن.
یوری و مگی با همدیگه راجب کاخ صحبت میکنن در همان هنگام پادشاه به همراه خدمه اش به سوی دیدار با یوری می‌روند.

فلش بک به قبل از بیرون آمدن یوری و مگی در کاخ پادشاه:
پدر:پادشاه مهمون دارید
پادشاه:مهمون؟؟
پدر:بله...
ادامه دارد...
یعنی که مهمون پادشاهه؟
لایک یادت نره زیبا🤍🤍🤍🤍🤍
دیدگاه ها (۱)

موزیک ویدیو جدید بلک پینکجامپ

اخجونننننن۷۶ تایی شدنمون مبارک.بیشترشون کنید خوشگلایه سوپرای...

#رویای #جوانی #پارت_۱۴من گرفتمش سمت همون ریل و گفتم .( _ سور...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط