باز باران با ترانه

باز باران با ترانه

ميخورد بر بام خانه

يادم آمد كربلا را،

دشت پرشور و بلا را،

گردش يك ظهر غمگين،

گرم و خونين،

لرزش طفلان نالان،

زير تيغ و نيزه ها را،

با صدای گريه های كودكانه

وندرين صحرای سوزان،

ميدود طفلی سه ساله

پر زناله ، دلشكسته ، پای خسته

باز باران ، قطره قطره،

ميچكد از چوب محمل،

آخ باران

کی بباری برتن عطشان یاران

ترکنند از آن گلو را

آخ باران .. آخ باران
دیدگاه ها (۳)

همین شعر برا محرم بسهﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺑﺎﺏ (ﺱ)ﻣـﻦ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺟـﻠﻮﯼ ﺣﺮ...

میگن شیطان با بنده ای همسفرشد موقع نمازصبح بنده نماز نخوند م...

ﺩﻝ ﻣﻦ ﺳﺨﺖ،ﻫﻮﺍﯼ ﺣﺮﻣﺖ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ ...ﮐﻪ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﺗﺴﺒﯿﺢ،ﺑﻨﺸﯿﻨﻢ ﯾﮏﮔﻮﺷﻪ ...

ماجرای نبش قبر حضرت رقیّه(ع) در سال ۱۲۴۲ شمسیعالم بزرگوار مر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط