فیک کور پارت۲۸
جیمین:ا/ت راستی من میخواستم بهت بگم... .
ا/ت:رفت بیابیرون.
جیمین ا/تو بغل میکنه و نمیزاره بره.
جیمین:ا/ت نمیخواد برگردی من پیدا کرده بودم.
ا/ت:خوب ولم کن،بیا...بیا بریم درو باز کنیم.
جیمین:یونگ من تورو دوست دارم و چیزی که میخواستم بهت بگم این بود که بامن میمونی؟(درواقع داره خاستگاری میکنه.)
ا/ت:نه...نمیشه...اخه.... .
جیمین:اخه چی؟
ا/ت:اخه تو...تو اصلا منو نمیشناسی.
جیمین:باهم اشنا میشیم.
ا/ت:اخه...اخه.. .
جیمین:اخه چی؟
ا/ت:ولم کن.(دست جیمینو هل میده.)
جیمین:یونگ اخه چرا؟مگه قرار نشد ارزوی همو براورده کنیم خب این ارزوی منه.
ا/ت:نه...نه اینکی نمیشه.
جیمین:یونگ... .
ا/ت:بیا...باید بریم درو باز کنیم.
ا/ت درو باز میکنه و وارد میشه و اعضا رو صدا میکنه اعضا هم میان.
وی در گوش جیمین.
وی:بهش گفتی؟
جیمین:اره ولی جوابش منفی بود.
وی:چرا؟
جیمین:گفت که اونو نمیشناسم.
وی:ایرادی نداره میتونید باهم دوست باشید.
جیمین:اره... .
ا/ت:بیان دیگه.
جیمین:اومدیم.
جیمین میره پیش ا/ت وایمسته.
ا/ت:جیمین...ناراحت نشو...میتونیم باهم دوست بمونیم.
جیمین:ناراحت نیستم بالاخره تو هم دلایله خودتو داری.
ا/ت توی ذهنش و توی قلبش میدونست که جیمینو دوست داره اما این ماموریتش بود،نباید عاشق مجرم بشه.
ا/ت:خوبه... .
ار ام:خوب الان باید چیکار کنیم.
ا/ت:الان باید بگردیم ببینیم چی پیدا میکنیم که میتونه کمکمون کنه که اب پاکی و بچه رو پیدا کنیم.
وی:اونجا یه تیکه پازله.
ا/ت:افرین وی،همه بگردید دنبال تیکه های پازل.
جیمین:ا/ت من یه دوتا پیدا کردم.
ا/ت:خوبه.
ار ام:من یدونه پیدا کردم.
ا/ت:خوبه...اِ اینجا رو ببینید.
ا/ت یه صفحه پیدا میکنه که باید پازل هارو روش بچینن.
ا/ت:خوب بدین من تا بچینم.
ا/ت شروع میکنه به چیدن.
جیمین:یدونشون نیست!
یهو صدای گریه میاد،قطع شده بود ولی دوباره اومد.
جیمین:خوب الان باید بگردیم دنبال یه تیکه پازله دیگه.
ا/ت:اره.
وی:پیداش کردم.
ا/ت:مرسی.
ا/ت پازلو کامل میچینه.
ا/ت:روش عکسه یه عروسکه حالا باید اینو پیدا کنیم....وای چقدرم ترسناکه.
جیمین:من پیداش میکنم.
ا/ت:نه باید باهم پیداش کنیم.
شوگا:من نه کاری انجام میدم نه از بازی سردر میارم چرا اومدم.
ا/ت:غر نزن.
شوگا:باشه.
چند دقیقه بعد از گشتن.
ا/ت:من چیزی پیدا نکردم.
ار ام:اینجاست.
همه میرن تو اتاق بچه.
ا/ت:وای چقدر ترسناک تر از عکسشه.
جیمین:چرا زمین داره کج میشه.
ا/ت:اینجا...همه نیاین یه سمت،سه نفر برن اون ور.(با دست نشون میده.)
جیمین و وی ا/ت باهم میمونن این طرف و ار ام و جینو شوگا میرن اون طرف.
جیمین:حالا چه جوری برش داریم.
ا/ت:من برش میدارم.
ا/ت میره روی تخت و با یه پرش به سمت عروسک ،عروسکو برمیداره.
ا/ت:گرفتمش.
جیمین:واو!
بقیه اش پست بعدی
من که انقدر زیاد براتون میزارم یعنی یه لایک نباید بکنید؟
ا/ت:رفت بیابیرون.
جیمین ا/تو بغل میکنه و نمیزاره بره.
جیمین:ا/ت نمیخواد برگردی من پیدا کرده بودم.
ا/ت:خوب ولم کن،بیا...بیا بریم درو باز کنیم.
جیمین:یونگ من تورو دوست دارم و چیزی که میخواستم بهت بگم این بود که بامن میمونی؟(درواقع داره خاستگاری میکنه.)
ا/ت:نه...نمیشه...اخه.... .
جیمین:اخه چی؟
ا/ت:اخه تو...تو اصلا منو نمیشناسی.
جیمین:باهم اشنا میشیم.
ا/ت:اخه...اخه.. .
جیمین:اخه چی؟
ا/ت:ولم کن.(دست جیمینو هل میده.)
جیمین:یونگ اخه چرا؟مگه قرار نشد ارزوی همو براورده کنیم خب این ارزوی منه.
ا/ت:نه...نه اینکی نمیشه.
جیمین:یونگ... .
ا/ت:بیا...باید بریم درو باز کنیم.
ا/ت درو باز میکنه و وارد میشه و اعضا رو صدا میکنه اعضا هم میان.
وی در گوش جیمین.
وی:بهش گفتی؟
جیمین:اره ولی جوابش منفی بود.
وی:چرا؟
جیمین:گفت که اونو نمیشناسم.
وی:ایرادی نداره میتونید باهم دوست باشید.
جیمین:اره... .
ا/ت:بیان دیگه.
جیمین:اومدیم.
جیمین میره پیش ا/ت وایمسته.
ا/ت:جیمین...ناراحت نشو...میتونیم باهم دوست بمونیم.
جیمین:ناراحت نیستم بالاخره تو هم دلایله خودتو داری.
ا/ت توی ذهنش و توی قلبش میدونست که جیمینو دوست داره اما این ماموریتش بود،نباید عاشق مجرم بشه.
ا/ت:خوبه... .
ار ام:خوب الان باید چیکار کنیم.
ا/ت:الان باید بگردیم ببینیم چی پیدا میکنیم که میتونه کمکمون کنه که اب پاکی و بچه رو پیدا کنیم.
وی:اونجا یه تیکه پازله.
ا/ت:افرین وی،همه بگردید دنبال تیکه های پازل.
جیمین:ا/ت من یه دوتا پیدا کردم.
ا/ت:خوبه.
ار ام:من یدونه پیدا کردم.
ا/ت:خوبه...اِ اینجا رو ببینید.
ا/ت یه صفحه پیدا میکنه که باید پازل هارو روش بچینن.
ا/ت:خوب بدین من تا بچینم.
ا/ت شروع میکنه به چیدن.
جیمین:یدونشون نیست!
یهو صدای گریه میاد،قطع شده بود ولی دوباره اومد.
جیمین:خوب الان باید بگردیم دنبال یه تیکه پازله دیگه.
ا/ت:اره.
وی:پیداش کردم.
ا/ت:مرسی.
ا/ت پازلو کامل میچینه.
ا/ت:روش عکسه یه عروسکه حالا باید اینو پیدا کنیم....وای چقدرم ترسناکه.
جیمین:من پیداش میکنم.
ا/ت:نه باید باهم پیداش کنیم.
شوگا:من نه کاری انجام میدم نه از بازی سردر میارم چرا اومدم.
ا/ت:غر نزن.
شوگا:باشه.
چند دقیقه بعد از گشتن.
ا/ت:من چیزی پیدا نکردم.
ار ام:اینجاست.
همه میرن تو اتاق بچه.
ا/ت:وای چقدر ترسناک تر از عکسشه.
جیمین:چرا زمین داره کج میشه.
ا/ت:اینجا...همه نیاین یه سمت،سه نفر برن اون ور.(با دست نشون میده.)
جیمین و وی ا/ت باهم میمونن این طرف و ار ام و جینو شوگا میرن اون طرف.
جیمین:حالا چه جوری برش داریم.
ا/ت:من برش میدارم.
ا/ت میره روی تخت و با یه پرش به سمت عروسک ،عروسکو برمیداره.
ا/ت:گرفتمش.
جیمین:واو!
بقیه اش پست بعدی
من که انقدر زیاد براتون میزارم یعنی یه لایک نباید بکنید؟
- ۷.۳k
- ۰۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط