یک شبانه روز با کولبران

یک شبانه روز با کولبران_۳


کاک احمد اهل دل است، در تنهایی‌اش شعر می‌خواند، عاشق اشعار«خیام» است. با این شعر خیام بدرقه‌ام می‌کند: یک نان به دو روز اگر شود حاصل مرد/ وز کوزه شکسته‌ای دمی آبی سرد/ مخدوم کم از خودی چرا باید بود/ یا خدمت چون خودی چرا باید کرد.
هفت ساعتی در این شبِ سردِ پاییزی در کمین می‌مانیم، صحنه‌های غم‌انگیزی است. دیدن یکجای این همه سختی و بدبختی، روح آدمی را فرسوده می‌کند و می‌پوساند.


#کورد
#کوردستان
#فرهنگ
#تمدن
#اصالت
دیدگاه ها (۱)

یک شبانه روز با کولبران_۳.ساعت از یک بامداد گذشته است. لیدر ...

یک شبانه روز با کولبران_۳.از تقاطع راه مال‌رو و جاده در تاری...

یک شبانه روز با کولبران_۳قاطردار پیر، آخرین کولبری است که بر...

یک شبانه روز با کولبران_۳یگانه مصرف حضور من در این ساعت، در ...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط