ازدواج از روی اجبار۲ p10
💥*«ازدواج از روی اجبار۲ »*💥
درد از نوع عشق 🥀
ا.ت
یه دفعه زیر پام خالی کرد و محکم خوردم زمین
کوک
ا.ت خوبی وای چی شد
ا.ت
کوک سرم درد میکنه اخخخخ
کوک
وایی سرت شکسته پاتم زخمی شدن لبتم همین طور
ا.ت
آیییی از روی پله افتادم اینجوری شد اییییی کوک درد میکنه ایییییی
کوک
نمیتوستم خودم و کنترل کنم باید اذیتش میکردم ترسیدنش خیلی بهم حال میداد که اون اتفاق افتاد و به خودم اومدم و رفتم کمکش کنم الآنم دوباره دارم بدون کنترل میشم
ا.ت
اییییی هق کوک چیکار میکنی هق
کوک
درد داره مگه نه؟
ا.ت
کوک سرم و ول کن درد میکنه ایییییی رو زخمم هق فشار هق نده کوکککک هق کوکککک درد میکنه هق ولم هق
کوک
خیلی جذاب میشی وقتی زجر میکشی(خنده)
ا.ت
کوک هق آیییی هق
کوک
تا به خودم اومدم دیدم ا.ت خیلی خونریزی داره هم از سرش و پاش و لبش و مخصوصا شونه هاش بلندش کردم و بردم توی اتاق خودم لباساشو در آوردم و بردمش حموم تنش و شستم پانسمان کردم و گذاشتمش روی تخت خودمم کنارش خوابیدم
ا.ت
ایییییی هق ایییییی درد دارم هق کوککککک هق ولم کن روانییی هق اخخخ
کوک
ا.ت ببخشید واقعا ببخشید (گریه)
ا.ت
روانی گمشو
کوک
بلند شو لباستو عوض کن میبرمت پیش جیمین شون (گریه)
ا.ت
واقعا ؟
کوک
آره پاشو(بغض)
نویسنده
کوک و ا.ت حاضر شدن و تو کل مسیر حتا یک کلمه هم به هم نگفتم اما کوک خیلی آروم اشک میریخت و تنها اومیدش برا برگردوندن عشقش رو با بیماری سادیسم از دست داده بود اشک هایی با درد از صورتش فرود میومدن کوک ا.ت به عمارت جیمین برد و بدون هیچ حرفی برگشت به عمارت خودش و مستقیم رفت و خوابید
ا.ت
کوک من آورد عمارت جیمین سریع برگشت رفتم و در زدم هیول با نگرانی اومد استقبالم
هیول
آبجی کجا بودی آخه ترسیدم فکر کردم اون کوک تو رو کشته
ا.ت
نه اون روانی احمق تا مرز کشتن من و پیش برد
رفتم داخل و همه جمع شدن و براشون تعریف کردم یکی دو روز از برشگتنم میگزشت که یه شب یکی برام زنگ زد
ا.ت
الو
ناشناس
سلام خانم جئون ا.ت میخواستم یه چیزی رو با شما در میون بزارم
ا.ت
شما کی هستید و درضمن اسم من تیم ا.ت هست
ناشناس
شما همسر جناب جئون جونگ کوک جئون ا.ت هستید و من چویول دست راست جناب کوک هستم
ا.ت
اوووم خوب درسته چه مشکلی بوجود اومده؟
چویول
خوب کوک وقتی بچه بود سادیسم خیلی شدید داشت از دست همین سادیسم هم یکی از دوستانش رو از دست داد یعنی اونا رو لو داد و کشته شدن بعد اون قضیه ایشون تا یک هفته فقط گریه میکردن و حتا چند بار اقدام به خودکشی کردن که بعد از مدتی حال ایشون بهتر شد و سادیسمشون درمان نشد اما خیلی کمتر شد اما حالا سادیسمشون به شدت شدید شده و دکتر گفته اگه فشار روحی ببینه همینجور بد تر بد تر میشه لطفاً جناب جئون رو نجات بدین من نگران ایشونم این چند روز که شما رفتید هیچی نمیخورن و کلا توی اتاقن و صدای گریه میاد خواهش میکنم من نگران ایشونم شاید دست به خودشکی بزنن لطفاً جناتش بدین
ا.ت
سادیسم داره؟
امکان نداره،یعنی یعنی اون همه بلایی که سرم آورد دست خودش نبود؟
چویول
نه لطفاً نجاتش بدین
ا.ت
باشه میام پیشش
چویول
خیلی متشکرم
ا.ت
باورم نمیشه اون سادیسم داره وایی رفتم همه ماجرا رو برای بچه ها تعریف کردم
کانگ
اون اون سادیسم داشت باید بریم پیشش
جیمین
هوووم حتا منم نمیدونستم
هیول
چه بد
سول
اصلأ باورم نمیشه پسره بیچاره
کانگ
باید بریم پیشش هرچی باشه رفیق ماست
کیمو
البته ما باید بریم پیشش اون کاراش دست خودش نبود ما باید هواشو داشته باشیم
ا.ت
اما اون اما اون اون عوضی به من خیانت کرد
کیمو
ا.ت باید بهش یه فرصت دیگه بدی دختر آنقدر لجوج نباش
ا.ت
باشه پس بریم
همه
بریم
نویسنده
ا.ت و بقیه راه افتادن طرف خونه جونگ کوک و بعد یکی دو ساعت رسیدن به خونه جونگ کوک و در و براشون باز کردن و رفتن توی خونه
چویول
خیلی خوش اومدین ممنونم ازتون که به حرفام گوش کردید خیلی مچکرم حال کوک واقعا خوب نیست الان چند روزه نه چیزی خورده نه از اتاقش بیرون میاد
ا.ت
خواهش میکنم اگه میدونستم آنقدر حالش بده باهاش بهتر رفتار میکردم
جیمین
حالا کاریه که شده کجاست این پسره کله شق؟
چویول
توی اتاقشه طبقه بال....
ا.ت
من خودم میدونم بیاید بریم دیگه
چویول
آقای کانگ میشه لطفاً شما با من بیاید کاری باهاتون دارم
کانگ
خوب باشه بریم
نویسنده
کانگ و چویول رفتن به اتاق تمرینات و چویول تمام ماجرا رو از اون روزی که بهشون حمله کردن تا همین حالا که پیشش بود داشت تعریف میکرد
از اون طرف هم ا.ت و بقیه رفتن بالا جلوی در اتاق کوک وایساده بودن باهاش حرف میزدن اما جوابی دریافت نمیکردن
.
.
.
.
این پارت ادامه دارد
درد از نوع عشق 🥀
ا.ت
یه دفعه زیر پام خالی کرد و محکم خوردم زمین
کوک
ا.ت خوبی وای چی شد
ا.ت
کوک سرم درد میکنه اخخخخ
کوک
وایی سرت شکسته پاتم زخمی شدن لبتم همین طور
ا.ت
آیییی از روی پله افتادم اینجوری شد اییییی کوک درد میکنه ایییییی
کوک
نمیتوستم خودم و کنترل کنم باید اذیتش میکردم ترسیدنش خیلی بهم حال میداد که اون اتفاق افتاد و به خودم اومدم و رفتم کمکش کنم الآنم دوباره دارم بدون کنترل میشم
ا.ت
اییییی هق کوک چیکار میکنی هق
کوک
درد داره مگه نه؟
ا.ت
کوک سرم و ول کن درد میکنه ایییییی رو زخمم هق فشار هق نده کوکککک هق کوکککک درد میکنه هق ولم هق
کوک
خیلی جذاب میشی وقتی زجر میکشی(خنده)
ا.ت
کوک هق آیییی هق
کوک
تا به خودم اومدم دیدم ا.ت خیلی خونریزی داره هم از سرش و پاش و لبش و مخصوصا شونه هاش بلندش کردم و بردم توی اتاق خودم لباساشو در آوردم و بردمش حموم تنش و شستم پانسمان کردم و گذاشتمش روی تخت خودمم کنارش خوابیدم
ا.ت
ایییییی هق ایییییی درد دارم هق کوککککک هق ولم کن روانییی هق اخخخ
کوک
ا.ت ببخشید واقعا ببخشید (گریه)
ا.ت
روانی گمشو
کوک
بلند شو لباستو عوض کن میبرمت پیش جیمین شون (گریه)
ا.ت
واقعا ؟
کوک
آره پاشو(بغض)
نویسنده
کوک و ا.ت حاضر شدن و تو کل مسیر حتا یک کلمه هم به هم نگفتم اما کوک خیلی آروم اشک میریخت و تنها اومیدش برا برگردوندن عشقش رو با بیماری سادیسم از دست داده بود اشک هایی با درد از صورتش فرود میومدن کوک ا.ت به عمارت جیمین برد و بدون هیچ حرفی برگشت به عمارت خودش و مستقیم رفت و خوابید
ا.ت
کوک من آورد عمارت جیمین سریع برگشت رفتم و در زدم هیول با نگرانی اومد استقبالم
هیول
آبجی کجا بودی آخه ترسیدم فکر کردم اون کوک تو رو کشته
ا.ت
نه اون روانی احمق تا مرز کشتن من و پیش برد
رفتم داخل و همه جمع شدن و براشون تعریف کردم یکی دو روز از برشگتنم میگزشت که یه شب یکی برام زنگ زد
ا.ت
الو
ناشناس
سلام خانم جئون ا.ت میخواستم یه چیزی رو با شما در میون بزارم
ا.ت
شما کی هستید و درضمن اسم من تیم ا.ت هست
ناشناس
شما همسر جناب جئون جونگ کوک جئون ا.ت هستید و من چویول دست راست جناب کوک هستم
ا.ت
اوووم خوب درسته چه مشکلی بوجود اومده؟
چویول
خوب کوک وقتی بچه بود سادیسم خیلی شدید داشت از دست همین سادیسم هم یکی از دوستانش رو از دست داد یعنی اونا رو لو داد و کشته شدن بعد اون قضیه ایشون تا یک هفته فقط گریه میکردن و حتا چند بار اقدام به خودکشی کردن که بعد از مدتی حال ایشون بهتر شد و سادیسمشون درمان نشد اما خیلی کمتر شد اما حالا سادیسمشون به شدت شدید شده و دکتر گفته اگه فشار روحی ببینه همینجور بد تر بد تر میشه لطفاً جناب جئون رو نجات بدین من نگران ایشونم این چند روز که شما رفتید هیچی نمیخورن و کلا توی اتاقن و صدای گریه میاد خواهش میکنم من نگران ایشونم شاید دست به خودشکی بزنن لطفاً جناتش بدین
ا.ت
سادیسم داره؟
امکان نداره،یعنی یعنی اون همه بلایی که سرم آورد دست خودش نبود؟
چویول
نه لطفاً نجاتش بدین
ا.ت
باشه میام پیشش
چویول
خیلی متشکرم
ا.ت
باورم نمیشه اون سادیسم داره وایی رفتم همه ماجرا رو برای بچه ها تعریف کردم
کانگ
اون اون سادیسم داشت باید بریم پیشش
جیمین
هوووم حتا منم نمیدونستم
هیول
چه بد
سول
اصلأ باورم نمیشه پسره بیچاره
کانگ
باید بریم پیشش هرچی باشه رفیق ماست
کیمو
البته ما باید بریم پیشش اون کاراش دست خودش نبود ما باید هواشو داشته باشیم
ا.ت
اما اون اما اون اون عوضی به من خیانت کرد
کیمو
ا.ت باید بهش یه فرصت دیگه بدی دختر آنقدر لجوج نباش
ا.ت
باشه پس بریم
همه
بریم
نویسنده
ا.ت و بقیه راه افتادن طرف خونه جونگ کوک و بعد یکی دو ساعت رسیدن به خونه جونگ کوک و در و براشون باز کردن و رفتن توی خونه
چویول
خیلی خوش اومدین ممنونم ازتون که به حرفام گوش کردید خیلی مچکرم حال کوک واقعا خوب نیست الان چند روزه نه چیزی خورده نه از اتاقش بیرون میاد
ا.ت
خواهش میکنم اگه میدونستم آنقدر حالش بده باهاش بهتر رفتار میکردم
جیمین
حالا کاریه که شده کجاست این پسره کله شق؟
چویول
توی اتاقشه طبقه بال....
ا.ت
من خودم میدونم بیاید بریم دیگه
چویول
آقای کانگ میشه لطفاً شما با من بیاید کاری باهاتون دارم
کانگ
خوب باشه بریم
نویسنده
کانگ و چویول رفتن به اتاق تمرینات و چویول تمام ماجرا رو از اون روزی که بهشون حمله کردن تا همین حالا که پیشش بود داشت تعریف میکرد
از اون طرف هم ا.ت و بقیه رفتن بالا جلوی در اتاق کوک وایساده بودن باهاش حرف میزدن اما جوابی دریافت نمیکردن
.
.
.
.
این پارت ادامه دارد
- ۷.۳k
- ۱۹ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط