هرچیمنبگمه پارتچهلوهشتم

#هرچی_من_بگمه #پارت_چهل_و_هشتم
از زبون #سیلدا


رویا:ببینم اون سعید نیست؟؟
دقت که کردم دیدم راست میگه تازه ارمینم باهاش بود
+اونم که ارمینه
زهرا:اونا برای چی اینجان؟؟
رویا و سیلدا:از من میپرسی؟؟
اومدن داخل خونه سعید یه اسلحه سمت لولو نشونه رفت و ارمینم سمت تاعو


از زبون #رویا



تا سعید سمت لولوم نشونه رفت اسلحه رو چشمام گرد شد
سعید:اون دوتا با ما میان ماهم کاری باهاتون نداریم
لولو:هرگز‌😡
ارمین:زهرا یا الان یا هیچوقت
زهرا:نه من نمیخوام باهات بیام
سعید اومد جلوم دستم و گرفت و دنبال خودش کشوند لولو تا داشت میومد دنبالم سعید دوباره سمتش نشونه رفت
سعید:از جات جم بخوری من میدونمو تو
ارمینم داشت زهرا رو کشون کشون دنبال خودش میبرد
زهرا:ولم کن عوضی ایی اشغال
تاعو هم که نگم میخواست هی بره جلو اما نمیتونست
سعید دنباله خودش بردم تویه ماشین و بعد حرکت کرد
+چرا اینکارو میکنی؟؟
سعید:چون تو باید برای من باشی
رسید جلوی یه عمارت ماشین و پارک کرد دقیقا ارمینم همونجا بود بردنمون تو خونه تا چشمم به مامان و بابام افتاد تعجب کردم😳امکان نداره اونا اونجا چیکار میکنن؟؟
مامان:دخترم حالت خوبه چیزیت نشده؟؟
بابا:عزیز دلم بهت که اسیبی نرسوند
+شما اینجا چیکار میکنین
سعید اومد بالا سرم و همه چیز رو گفت بعد یه مدت مامان و بابای زهرا هم اومدن
مامان ز:دخترم چطوری اون عوضی که باهات بد رفتار نکرد؟؟
ارمین:که من عوضیم؟؟
و بعد گلوله رو به سمت زهرا هدف گرفت
بابا ز:نه تو عوضی نیستی با همون پسره بود
ارمین:زهرا فردا ازدواج میکنیم
زهرا:اما من خودم شوهر دارم
ارمین:برام مهم نیست
ولمون کردن تو عمارت و بعد رفتن



ادامه دارد⁦☺️⁩
دیدگاه ها (۱)

#هرچی_من_بگمه #پارت_چهل_و_نهماز زبون #زهرا-من نمیخوام با اون...

پارت نقصی چهل و نهم 2ساعت بعد....با صدای زه...

پارت نقصی چهل و هفتمزهرا:اره بریم الان اونا حتمن اونجانرفتیت...

#هرچی_من_بگمه #پارت_چهل_و_هفتماز زبون #تاعو زهرا:خیلی عوضی‌ا...

#my_Black_life3پارت¹+خب بزارین من برم چایی بیارم÷نه مامان تو...

همیشگی من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط