قهر بودیمدر حال نماز خوندن بودنمازش که تموم شد هنوز پ

قهر بودیم..در حال نماز خوندن بود..نمازش که تموم شد هنوز پشت به اونو رو به دریا

نشسته بودم..کتاب شعرش و برداشت و شروع کرد به خوندن..با یه لحنه دلنشین...

ولی من باز باهاش قهر بودم..!!کتاب و گذاشت کنار بهم نگاه کرد و گفت:

"غزل تمام، نمازش تمام،دنیا مات .... سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد" باز هم

بهش نگاه نکردم..اینبار پرسید: عاشقمی؟؟ سکوت کردم...گفت: "عاشقم گر

نیستی لطفی بکن نفرت بورز....بی تفاوت بودنت هر لحظه آبم می کند" دوباره با

لبخند پرسید: عاشقمی مگه نه؟؟ گفتم : نههه


گفت

"لبت نه گوید و پیداست می گوید دلت آری ..



که اینسان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری"



دیگه نتونستم بهش نگم وجودش چقدر آرامش بخشه...بهش نگاه کردم

و از ته دل گفتم:خدا رو شکر که هستی
دیدگاه ها (۴)

به عشق همه بچه بسیجیا.... منم سرباز سید علی او اذن کند که ا...

یه پسر مذهبی باید یه پسر مذهبی باید به حضرت زهرا بگه مادر ی...

صد بار گفتهام که نکن باز روسریاما بگیر حرف مرا باز سرسریمیتر...

چقدر چفیه هاخونی شد ...تاچادری خاکی نشود…"حجاب" همان چادری ب...

p۷واقعا چیکار باید بکنم؟! صدای داد و فریادشون میومدهعی.. پشت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط