پسره ریده بود به خودش

پسره ر.یده بود به خودش
پسره:ه.ه..هیچی..هیچی
فیبیکس یقشو گرفت و مشت زد تو صورتش با اینکه از این لحطه خوشم میومد که داره یک هولو میزنه ولی برای فیلیکس بد بود پس داد. زدم
ات:بسهههههههههههه
با داد من همه برگشتن و نگاهم کردن ولی بعد فیلیکس دوباره میخواست. اونو بزنه پس بلند شدم بدو رفتم و دستشو گرفتم
ات:بس کن ارزشسو نداره وقتی من رفتم سمتش بقه اعضا هم اومدن کمکم کردن تا ارومش کنیم در تلاش اروم کردنش بودیم که بس کرد زنگ خورد و باید میرفتیم کلاس برای اینکه مدیر نیاد و گیر نده به فیلیکس به اون پسره گفتم به کسی نمیگی اگه بگی زندگیتو خودم شخصا نابود میکنم و دست فیلیکسو گرفتم و کشدوم بردم داخل مدرسه نزدیکای کلاسم بودم که گفتم بابت یکم قبل ممنونم اونم دستشو کشید به گردنش و گفت
فیلیکس: کاری نکردم که
رفتم داخل کلاس همون پسره هم اونجا بود میزم بغلش بود پس میتونستیم صحبت کنیم اینجوری منم حوصلم سر نمیرفتم
برگشتم گفتم
ات:هی لینو
لینو:هوم؟
ات:میگم چطور اون زنگ بدون اینکه معلم چیزی بهت بگه اومدی تو کلاس؟
لینو :عا اون موقع خب من تک پسر مدریم
ات:اووو چه خفن پس
یه سیسی گرفت خواستم بخندم که معلم اسممو صدا کرد
معلم کیم ات؟بیااین سوالو جواب بده
رو به لینو گفتم بلد نیستم میتونی کمکم کنی
سر تکون داد و گفت
لینو:نظرت چیه یکی دیگه بیاد پایه تخته
معلم:اوم فکر خوبیه پس ...... بیا(هر اسمی که خواستید بزارید)
ات:منظورم این نبود ولب دمت گرم
لینو :کاری نکردم که
فکر کنم خیلی حرف زدم چون زنگ خورد البته لینو هم بدش نیومد پس مهم نیست از لینو خدافظی کردم و به سمت فیلیکس رفتم و یه پسی خوابوندم تو کلش و خندیدم
فیلیکس:ای درد دارهه مریضض
فرار کردم اونم افتاد دنبالم ولی خب اخرش که میگیرم میخواستم برم پشت ماشین که فیلیمس گرفتم
فیلیکس :گرفتمت هاهاها(خنده ی شیطانی)
خواست بزنم که هیون از ماشین خارج شد بدو رفتم پیش هیون تا نتونه بزنم و خب موفق شدم
هیون:پس میخواستی دختر منو بزنی ها؟دارم برات
(یجورایی اصلا پدر و دختر نیستیم بیشتر دوستیم)
دیدگاه ها (۰)

یلداتو مبارکککک🫐✨

از ماشین پیاده شدیم و رفتیم تو خونه ساعت دوی شب بود ولی با ا...

توی مسیر صحبتی نکردیم رسیدیم خونه من خودمو انداختم رو مبل و ...

عشق چیز خوبیه پارت ۹صبح روز بعد ویو اتبا درد بدی از خواب پاش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط