تولد یک شیطان
پارت 3
ولی اون مامان داره
سریع برگشتمو بچه رو گذاشتم سر جاش درست یه دقیقه بعد من یه پرستار اومد پگی رو برداشت و برد دنبالش رفتمو به یه اتاق رسیدیم اونو برد داخلو به بغل زنی که تختش کنار پنجره بود داد
پس اون مامانش بود؟
مامانش مثل برف سفید بود
از بیمارستان اومدم بیرون و رفتم چند جا تو شهرو گشتم و بعد شب دوباره برگشتم بیمارستان
طبق چیزی که فهمیدم مامان پگی فردا ساعت ده صبح قرار بود مرخص شه
داشتم میرفتم سمت خونه ای که تو دنیای انسان ها داشتم که گوشیم زنگ خورد
پدر بزرگ بود
+الو
%باز کدوم گوری رفتی
+تو دنیای فانی ام
%اونجا چه گوهی میخوری
+بگم باورت نمیشه
%بنال ببینم
+خب پگی دوباره تناسخی پیدا کرده
%دروغ میگی
+دروغم چیه
%ولی امکان نداره
+حالا که میبینی داره
%خببببب یعنی دیکه به زود میتونیم ببینیمت؟
+آره دیگه
%دهنت
+مرسی
%حتما بهمون سر بزن و خبر بده
+باشه
%خداحافظ
+خدافظ
توی عرضی از ثانیه رسیدم به خونه خودم تپ شهر و واردش شدم
از آخرین باری که اینجا بودم دوسال میگذره ولی تمیز بود چون جادوی خونه تمیزش نگه میداشت
رفتم سمت اتاقم و ولو شدم رو تخت
اتفاقای عجیب امروز مدام تو ذهنم بود و تناسخ دختره برام عجیب بود
همینجور داشتم به اتفاقا فک میکردم که نمیدونم چجوری خوابم برد
صبح ساعت نه و نیم از خواب پاشدم
پشمام فر شده بود
خیلی کم پیش میاد بخوام شبا بخوابم ولی از اون مهم تر الان خیلی دیرم شده بود پاشدم سریع دست صورتمو شستم لباسامو عوض کردم و سریع یه صبحونه کوچولو خوردم ساعت ده دقیقه مونده به ده بود اومدم بیرون و سریع رفتم سمت بیمارستان و اینبار بدون نامرئی شدن رفتم سمت اتاقی که مامان پگی اونجا بود
اون حاضر بود
شوهرش کمکش کرد و از جا پاشد
پرستار بچرو پشت سرشون می آورد
یجوری وانمود کردم که انگار داشتم از اونجا رد میشدم
خودمو زدم به اون راهو چرت و پرت حواله کردم
+واووووو این بچه خیلی گوگولیههههه خدا نگه داره براتون
با یه لبخند گشاد گفتن
8مرسی لطف دارید
+خیلی گوگولیه میتونم اسمشو بزارم
8عااا خب ما براش هنوز اسم نزاشتیم
+ها خب چرا
8آخه خیلی عجیب اون تو سنوگرافی ها پسر بود ولی موقع به دنبا اومدن دختر بدنیا اومد و خب ما براش اسمی نداریم
پشمام یعنی دو جنسس؟؟؟؟؟؟
+خب من میتونم یه اسم پیشنهاد کنم؟
8او البته ما به پیشنهادتو فک میکنیم
+خبببب اسم پگی کاملا به چهرش میخوره
8واووو پگی چه اسم قشنگی
ادامه دارد....
لایک و کامنت یادتون نره
موچ🤍🖤
ولی اون مامان داره
سریع برگشتمو بچه رو گذاشتم سر جاش درست یه دقیقه بعد من یه پرستار اومد پگی رو برداشت و برد دنبالش رفتمو به یه اتاق رسیدیم اونو برد داخلو به بغل زنی که تختش کنار پنجره بود داد
پس اون مامانش بود؟
مامانش مثل برف سفید بود
از بیمارستان اومدم بیرون و رفتم چند جا تو شهرو گشتم و بعد شب دوباره برگشتم بیمارستان
طبق چیزی که فهمیدم مامان پگی فردا ساعت ده صبح قرار بود مرخص شه
داشتم میرفتم سمت خونه ای که تو دنیای انسان ها داشتم که گوشیم زنگ خورد
پدر بزرگ بود
+الو
%باز کدوم گوری رفتی
+تو دنیای فانی ام
%اونجا چه گوهی میخوری
+بگم باورت نمیشه
%بنال ببینم
+خب پگی دوباره تناسخی پیدا کرده
%دروغ میگی
+دروغم چیه
%ولی امکان نداره
+حالا که میبینی داره
%خببببب یعنی دیکه به زود میتونیم ببینیمت؟
+آره دیگه
%دهنت
+مرسی
%حتما بهمون سر بزن و خبر بده
+باشه
%خداحافظ
+خدافظ
توی عرضی از ثانیه رسیدم به خونه خودم تپ شهر و واردش شدم
از آخرین باری که اینجا بودم دوسال میگذره ولی تمیز بود چون جادوی خونه تمیزش نگه میداشت
رفتم سمت اتاقم و ولو شدم رو تخت
اتفاقای عجیب امروز مدام تو ذهنم بود و تناسخ دختره برام عجیب بود
همینجور داشتم به اتفاقا فک میکردم که نمیدونم چجوری خوابم برد
صبح ساعت نه و نیم از خواب پاشدم
پشمام فر شده بود
خیلی کم پیش میاد بخوام شبا بخوابم ولی از اون مهم تر الان خیلی دیرم شده بود پاشدم سریع دست صورتمو شستم لباسامو عوض کردم و سریع یه صبحونه کوچولو خوردم ساعت ده دقیقه مونده به ده بود اومدم بیرون و سریع رفتم سمت بیمارستان و اینبار بدون نامرئی شدن رفتم سمت اتاقی که مامان پگی اونجا بود
اون حاضر بود
شوهرش کمکش کرد و از جا پاشد
پرستار بچرو پشت سرشون می آورد
یجوری وانمود کردم که انگار داشتم از اونجا رد میشدم
خودمو زدم به اون راهو چرت و پرت حواله کردم
+واووووو این بچه خیلی گوگولیههههه خدا نگه داره براتون
با یه لبخند گشاد گفتن
8مرسی لطف دارید
+خیلی گوگولیه میتونم اسمشو بزارم
8عااا خب ما براش هنوز اسم نزاشتیم
+ها خب چرا
8آخه خیلی عجیب اون تو سنوگرافی ها پسر بود ولی موقع به دنبا اومدن دختر بدنیا اومد و خب ما براش اسمی نداریم
پشمام یعنی دو جنسس؟؟؟؟؟؟
+خب من میتونم یه اسم پیشنهاد کنم؟
8او البته ما به پیشنهادتو فک میکنیم
+خبببب اسم پگی کاملا به چهرش میخوره
8واووو پگی چه اسم قشنگی
ادامه دارد....
لایک و کامنت یادتون نره
موچ🤍🖤
- ۶.۴k
- ۱۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط