همين كه وقتى نيستى ،كلافه ميشوم ...همين كه با ته ماندهِ خيالت خودم را نگه ميدارم همين دردِ بى اراده ،يعنى معتادت شده ام ...گوشه گوشه اين شهرِ لعنتى راپىِ ذره اى از تو می گردمنميدانى چه بَد دردى ستخُمارى ..!