شب ها از یک جای به بعد

شب ها از یک جایے به بعد،
دیگر انتهاے روز گذشته؛ یا ابتداے روز بعد نیست...
براے خودش تاریخ جدا دارد

از یک ساعتے شروع مے شوی؛
مرور مے شوی
در خوابم ادامه داری...
تا فردا ڪه برخیزم و زندگے عادے ام را شروع ڪنم...

من طول روز را مے گذرانم،
به امید آن چند ساعت آخر شب؛
ڪه انحصارے براے توست...

#𝑺𝒆𝒕𝒂𝒓𝒆𝒉
دیدگاه ها (۶)

یعنی آقای وحشی بافقی تو کدوم شب تاریک غرقِ غمِ نادیده گرفتن ...

کورد ها یه قربون صدقه قشنگی دارن ،«چاومانی» نام داره یعنی مث...

گمان می کنم هر آدمی باید پشت پنجره ی اتاقش،یک گلدان گل شمعدا...

گفتم به انتهای چشمانم نگاه کن. چه می‌بینی؟گفت: سالها انتظار....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط