چه غریب دیگر صدایش را که آنقدر خوب میشناختم نمیشنوم

چه غریب؛ دیگر صدایش را، که آن‌قدر خوب می‌شناختم، نمی‌شنوم. همان چیزی که می‌گویند تار و پود خاطره است؛ افت و خیز دوست‌داشتنی صدایش، مانند ناشنوایی موضعی.
آیا اینکه بدونِ کسی که دوستش داشته‌ای قادر به زندگی باشی، به معنای این است که او را کم‌تر از آن‌چه فکر می‌کردی دوست داشته‌ای؟

✍🏽 #رولان_بارت
📕 خاطرات سوگواری
دیدگاه ها (۱)

زندگى دام نيستعشق دام نيستحتا مرگ دام نيستچرا که يارانِ گم‌ش...

‏خِشت بر خشت زوایایِ جهان گردیدممنزلی اَمن‌تر از گوشه‌ی تنها...

گیله مرد : آدمها را به میزان درکشان بسنج نه به اندازه مدرکشا...

طبیعت هیچ شوخی و کنایه ای را نمی فهمد.همیشه حقیقی،جدی و سرسخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط