انار کوچک روی شاخه آویزان بود و با باد تاب می خورد درخت

انار کوچک روی شاخه آویزان بود و با باد تاب می خورد. درخت مادر دو بچه انار بیشتر نداشت. یکی خود او و دیگری انار شاخه پایینی. انار شاخه پایینی به علت نزدیکی به زمین در میان علف ها به راحتی دیده نمی شد.
انار کوچک اما در یکی از شاخه های بالا بود، نزدیک آسمان آبی...
هیچ کس حتی فکرش هم نمیکرد که انار کوچک رسیده باشد. به خاطر جثه ریزش کسی او را نمیچید. آخرش طاقتش طاق شد و رسیدنش را فریاد زد؛ فریادی به طول تاج تا شاخه اش...
بالاخره در یک صبح فروردینی دستی او را چید. دانه های دل انار از شوق ترکیدند و از دهان کوچکی که انار برای فریاد رسیدن باز کرده بود بیرون ریختند. خون دل سرخ رنگ انار از دستی که اورا چیده بود بیرون ریخت...
دیدگاه ها (۴)

*برم انیمه با زیرنویس ببینم چون تو دوبله دیالوگا رو با خلاقی...

خو آدم عاقل اگه راس میگی چرا صدا سیما پخشش نمیکنه😂😂😂بالاخره ...

_خب اتک یه انیمه خیالیه و شخصیتاش وجود خارجی ندارن.. پس طبیع...

گوشه ای از دلایل دعوای خواهر برادر ها😂😂#طنز_انیمه#جوجوتسو_کا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط