زندگی آهسته تر من خسته ام

زندگی آهسته تر من خسته ام
کوله بار پاره ام را بسته ام
زخم پایم درد دارد٬ صبر کن
تا کسی مرهم گذارد٬صبر کن

صبر کن در سایه بنشینم کمی
شاید از ابری ببارد شبنمی
وادی رویای من اینجا نبود
روح من همبازی شبها نبود

صبر کن من راه را گم کرده ام
در سیاهی ها تلاطم کرده ام
صبر کن تا راه را پیدا کنم
صبر کن تا کفش خود را پا کنم .....
دیدگاه ها (۳)

شاید نشود به گذشته برگشتو یک آغاز زیبا ساختولی میشود هم اکنو...

چند وقتیست هر چه می گردمهیچ حرفی بهتر از سکوت پیدا نمی کنم.....

از همہ چیز"گذشتڹ"و به همه چیز رسیدڹ"سخت" نیسٺ،،،مهم اینہ ڪه...

ﺭﻓﯿﻖ ﮐﯿﻪ ؟ﺭﻓﯿﻖ ﺍﻭﻧﯿﻪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺩﯾﺪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﺑﮕﻪ : ﺑﺎﺯ ﭼﻪ ﻣﺮﮔﺘﻪ ﻧﮑ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط