شدم ز یار و ز خویش و ز جان و دل بیزار

شدم ز یار و ز خویش و ز جان و دل بیزار
که هم ز خویش و هم از یار مانده‌ام، چه کنم؟

#امیرخسرو‌_دهلوی
#شعر #عاشقانه #غمگین #نوشته
دیدگاه ها (۰)

بعضیا حس خوبی به آدم میدن‏مخصوصا وقتی باهاشون قطع رابطه میک...

نمیدانم به دستت می‌رسد این نامه‌ها یا نه اگر هم می‌رسد، می‌خ...

انگشت به لب مانده‌ام از قاعده‌ی"عشق"ما "یار" ندیده تب معشـوق...

‏جلال آل احمد توی نامه‌اش به سیمین دانشور نوشت: «‏با هر کس ...

تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان راتو مرا گنج روانی چه ک...

توبه کردم که دگر شعر نگویم ز فراق ؛این دل توبه‌شکن.. بی تو س...

تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی- الی#سعدی #شعر #شعرگراف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط