عشق آغشته به خون

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩
(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۶۸ (。☬⁠。⁠)⁩

میون‌شی زیر خندید سپس آروم گفت : مین جی چیداری میگی بس کن
ولی جیمین بدون توجه به سخن تهیونگ چشم به مین جی دوخت : البته زنمه و معلومه که دلم میخواد دیر وقت بیرون باشه .. لحظه ای با قرمز شدن گونه هایش مواجه شد . و این از دید جیمین پنهان نماند سپس گفت : خوب بریم ؟
میون‌شی سری تکون داد سپس سمت تهیونگ چرخید و آروم گفت : داداش من دیگه باید برم .. تهیونگ آروم نگاهش کرد سپس اخم هایش تو هم رفت و محکم گفت: کی دیدی برام مهم باشه
خنده اش محو شد و نگاهش غمگین جیمین نگاهی بین تعیونگ و منیوشی ردو بدل نمود سپس محکم گفت : اگه برات مهم نباشه بازم نباید جلوش بگی .. تهیونگ تک ابرو بالا انداخت : به تو چه خواهر خودمه ..
مین جی به حالت تعیونگ خوب متوجه شد سپس تند بازو شوهرش را گرفت و روبه جیمین کرد : جیمین ما دیگه بریم می‌بینمت ..
سپس با گام محکمی تهیونگ را به دنبال خودش کشاند
تهیونگ با میب خود گام برمی‌داشت و از طرفی مدیون آن دخترک گنگ
دیدگاه ها (۱)

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۶۹ (。☬⁠。⁠)⁩دوق...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۷۰ (。☬⁠。⁠)⁩صدا...

。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۶۷ (。☬⁠。⁠)⁩خجالت...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۶۶ (。☬⁠。⁠)⁩مین ...

تهیونگ ابرو بالا انداخت و سمتش نگاه کرد: مین جی حسودی می‌کنی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط