چه کسی آشیان من را دید
چه کسی آشیان من را دید؟
کوچک و دنج و طاق ضربی بود
بوی مرطوب نسترن میداد
برف و باران خانه سربی بود
همه گلهای پرپرش لاله
جای هر لاله استخوان رویید
استخوانهای پاره ی جگری
سوی رسمی که قهرمان پویید
مادری چشم به راه فرزندش
پدری بغض خود به جان میداد
بچه ای که امید ملت بود
لای خمپاره دست تکان می داد
کودکی که هنوز می ترسید
از نگاه زمخت آهن ها
نیمه شب با ستاره صحبت کرد
پدرم شد اسیر راه زنها
دختری چشم تر به راه پدر
ول نمی کرد پای بابا را
بند پوتین که صفت شد دگر
محو کرد امید فردا را
رفت و یک مشت استخوان آمد
به پدر گفت خاک نگهدارت
راستی دلت خنک دنیا
پدری جا نشد به پرگارت
استخوان ها درون یک جعبه
یک پلاک یادگار آخر بود
تیر آخر چه ترکشی بگذاشت
آن پلاک هم، پلاک مادر بود
با وجود تمام سختی ها
دل مردم برای هم می رفت
اینک این خانه نیست، گم شده است
روی بمبی ز سرزمینی نفت
پول هایی که وسوسه گر شد
آدمهایی که روی گرداندند
خانه هایی که طاق ضربی بود
بین آهن حقیر میماندند
چه شد آن خانه ها بشد موزه؟
چون برای ورود به آن پول است
دست هر کس به روی آن افتاد
گر ببینی دست یک غول است
خانه های طاق ضربی خداحافظ
نه دگر این نمی شود این بار
هر چه بودی خدا نگهدارت
جان سالم غنیمت است انگار
چه کسی آشیان من را دید؟
کوچک و دنج و طاق ضربی بود
بوی مرطوب نسترن می داد
برف و باران خانه سربی بود
#جـمیـݪ_رائـع_روعــہ_ابــداع #خاص #زیبا #جذاب
کوچک و دنج و طاق ضربی بود
بوی مرطوب نسترن میداد
برف و باران خانه سربی بود
همه گلهای پرپرش لاله
جای هر لاله استخوان رویید
استخوانهای پاره ی جگری
سوی رسمی که قهرمان پویید
مادری چشم به راه فرزندش
پدری بغض خود به جان میداد
بچه ای که امید ملت بود
لای خمپاره دست تکان می داد
کودکی که هنوز می ترسید
از نگاه زمخت آهن ها
نیمه شب با ستاره صحبت کرد
پدرم شد اسیر راه زنها
دختری چشم تر به راه پدر
ول نمی کرد پای بابا را
بند پوتین که صفت شد دگر
محو کرد امید فردا را
رفت و یک مشت استخوان آمد
به پدر گفت خاک نگهدارت
راستی دلت خنک دنیا
پدری جا نشد به پرگارت
استخوان ها درون یک جعبه
یک پلاک یادگار آخر بود
تیر آخر چه ترکشی بگذاشت
آن پلاک هم، پلاک مادر بود
با وجود تمام سختی ها
دل مردم برای هم می رفت
اینک این خانه نیست، گم شده است
روی بمبی ز سرزمینی نفت
پول هایی که وسوسه گر شد
آدمهایی که روی گرداندند
خانه هایی که طاق ضربی بود
بین آهن حقیر میماندند
چه شد آن خانه ها بشد موزه؟
چون برای ورود به آن پول است
دست هر کس به روی آن افتاد
گر ببینی دست یک غول است
خانه های طاق ضربی خداحافظ
نه دگر این نمی شود این بار
هر چه بودی خدا نگهدارت
جان سالم غنیمت است انگار
چه کسی آشیان من را دید؟
کوچک و دنج و طاق ضربی بود
بوی مرطوب نسترن می داد
برف و باران خانه سربی بود
#جـمیـݪ_رائـع_روعــہ_ابــداع #خاص #زیبا #جذاب
- ۲.۵k
- ۳۰ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط