وقتی رفتین خونه مامانش و سر میز کرم می ریزی
وقتی رفتین خونه مامانش و سر میز کرم می ریزی
امشب قرار بود که با فوما برین خونه مامانش اینا
(فوما_ ا.ت÷)
_ ا.تتتتتت
÷چیههههه
_هنوز آماده نشدی؟
÷یه دو دقیقه صبر کن آلان میام
_زود باش دیرم شد
÷خوب بابا
_من میرم پایین توی ماشین کارت تموم شد بیا
÷نه وایسا با هم بریم تموم شد
دست فوما رو گرفتی رفتی تو ماشین
(۳۰مینبعد)
_رسیدیم
÷خب حالا باید چیکار کنیم
_ در بزنیم در و باز کنن بریم تو
÷آها خب در بزن
(مامانفوما٪بابایفوما×)
٪اومدم
در و باز میکنه
٪سلام پسر و عروس گلم خوش اومدین
÷سلام مادر شوهر عزیزم(ازاینعروسخودشیرینا)
٪بیا بغلت کنم
رفتی بغلش
_ منم آدمم مثلا
×تو بیا پیش بابات پسر گلم
فوما هم رفت پیش باباش
٪خب برین بشینین برا تون میوه بیارم
÷بزارین کمکتون کنم
٪نمیخواد تازه از راه رسیدی خستهای عروس گلم
÷باش هرچی شما بگین (یه آدم مارموزیه)
(سر سفره غذا)
٪ا.ت اینارو بزار اونجا
÷اینجا بزارم آره
×کمک نمیخواین
÷نه پدر شوهر جونم شما بشین
×قربون عروسم برم
_ اهممم اظهار وجود
×قربون پسرمم برم
بعد همه خندیدن
نشستین سر سفره ولی متاسفانه تو کرم درونت فعال شد تصمیم گرفتی رو فوما کرم بریزی
باکفشات فشار دادی روی پای فوما فهمیدی دردش اومده توام خوشت اومده بود چند بار این کارو تکرار کردی اونم از لج زد تو دستت قاشق از دستت افتاد کنار پای فوما خم شدی برش داری پات لیز خورد دست خورد به اون جای فوما (خاکتوسرکورت) فوما یه آه آرومی گفت توهم زود اومدی بالا نشستی
معلوم بود هم عصبانیه هم تحریک شده میدونستی امشب شب خوبی نیست
غذا رو که خوردین تموم شد رفتیم توی حال روی مبل نشستین بعد به چشم های فوما نگاه کنی کاملا خمار بود
میدونستی حالش خوب نیست پس نمی تونست زیاد اینجا بشینه
پس یه بهونه جور کردی که از اونجا برین
÷انقدر خوابم میاد ۳ شبه نخوابیدم سرم درد میکنه
٪خب برو تو اتاق من بخواب
÷نه نمیخواد من تو اتاق دیگران خوابم نمیاد فوما هم یکم حالش خوب نیست پس ما دیگه بریم مگه نه فوما
_ آره منم یکم احساس خوبی ندارم پس ما دیگه میریم
٪باش هر طور دوست دارین
×قول بدین زود بیاین اینجا
_ ÷باشه حتما
رفتین سوار ماشین شدیم بعد از ۳۰ دقیقه رسیدین خونه
داشتی کفش هاتو در میاوردی که اومد به دیوار قفلت کرد
_ میدونی امشب چه شبیه
÷اممم خب شب برای خوابیدن
_ نه امشب مال خواب نیست
÷پس مال چیه؟
به سمت لبات حمله ور شد (۲۰مین بعد)
_ امشب قراره از اون شبای به یاد موندی بشه بیبی
براید استایل بغل کرد برد توی اتاق گذاشتت روی تخت و روت خیمه زد
÷ببین من غلط کردم
_ باید به عواقبش فکر میکردی الان میکردی
بعدشم ۵ تا بچه آوردن چون دختر خوبیم نمیدونم از کجا.
تامام
گندی که زدم رو به روم نیارین.
امشب قرار بود که با فوما برین خونه مامانش اینا
(فوما_ ا.ت÷)
_ ا.تتتتتت
÷چیههههه
_هنوز آماده نشدی؟
÷یه دو دقیقه صبر کن آلان میام
_زود باش دیرم شد
÷خوب بابا
_من میرم پایین توی ماشین کارت تموم شد بیا
÷نه وایسا با هم بریم تموم شد
دست فوما رو گرفتی رفتی تو ماشین
(۳۰مینبعد)
_رسیدیم
÷خب حالا باید چیکار کنیم
_ در بزنیم در و باز کنن بریم تو
÷آها خب در بزن
(مامانفوما٪بابایفوما×)
٪اومدم
در و باز میکنه
٪سلام پسر و عروس گلم خوش اومدین
÷سلام مادر شوهر عزیزم(ازاینعروسخودشیرینا)
٪بیا بغلت کنم
رفتی بغلش
_ منم آدمم مثلا
×تو بیا پیش بابات پسر گلم
فوما هم رفت پیش باباش
٪خب برین بشینین برا تون میوه بیارم
÷بزارین کمکتون کنم
٪نمیخواد تازه از راه رسیدی خستهای عروس گلم
÷باش هرچی شما بگین (یه آدم مارموزیه)
(سر سفره غذا)
٪ا.ت اینارو بزار اونجا
÷اینجا بزارم آره
×کمک نمیخواین
÷نه پدر شوهر جونم شما بشین
×قربون عروسم برم
_ اهممم اظهار وجود
×قربون پسرمم برم
بعد همه خندیدن
نشستین سر سفره ولی متاسفانه تو کرم درونت فعال شد تصمیم گرفتی رو فوما کرم بریزی
باکفشات فشار دادی روی پای فوما فهمیدی دردش اومده توام خوشت اومده بود چند بار این کارو تکرار کردی اونم از لج زد تو دستت قاشق از دستت افتاد کنار پای فوما خم شدی برش داری پات لیز خورد دست خورد به اون جای فوما (خاکتوسرکورت) فوما یه آه آرومی گفت توهم زود اومدی بالا نشستی
معلوم بود هم عصبانیه هم تحریک شده میدونستی امشب شب خوبی نیست
غذا رو که خوردین تموم شد رفتیم توی حال روی مبل نشستین بعد به چشم های فوما نگاه کنی کاملا خمار بود
میدونستی حالش خوب نیست پس نمی تونست زیاد اینجا بشینه
پس یه بهونه جور کردی که از اونجا برین
÷انقدر خوابم میاد ۳ شبه نخوابیدم سرم درد میکنه
٪خب برو تو اتاق من بخواب
÷نه نمیخواد من تو اتاق دیگران خوابم نمیاد فوما هم یکم حالش خوب نیست پس ما دیگه بریم مگه نه فوما
_ آره منم یکم احساس خوبی ندارم پس ما دیگه میریم
٪باش هر طور دوست دارین
×قول بدین زود بیاین اینجا
_ ÷باشه حتما
رفتین سوار ماشین شدیم بعد از ۳۰ دقیقه رسیدین خونه
داشتی کفش هاتو در میاوردی که اومد به دیوار قفلت کرد
_ میدونی امشب چه شبیه
÷اممم خب شب برای خوابیدن
_ نه امشب مال خواب نیست
÷پس مال چیه؟
به سمت لبات حمله ور شد (۲۰مین بعد)
_ امشب قراره از اون شبای به یاد موندی بشه بیبی
براید استایل بغل کرد برد توی اتاق گذاشتت روی تخت و روت خیمه زد
÷ببین من غلط کردم
_ باید به عواقبش فکر میکردی الان میکردی
بعدشم ۵ تا بچه آوردن چون دختر خوبیم نمیدونم از کجا.
تامام
گندی که زدم رو به روم نیارین.
- ۴.۳k
- ۰۹ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط