در آغوش شیطان
"در آغوش شیطان"
---
Chapter: 1
Part: 9
روزالین هیچوقت توی شهر زندگی نکرد. از لحظهی تولد، جنگل خونهاش بود. درختها، حیوانات، باد، خاک... همه باهاش حرف میزدن.
اون با طبیعت یکی بود.
روح جنگل.
وقتی قدم میزد، برگها زیر پاش نمیخشکیدن. وقتی گریه میکرد، بارون میاومد.
اون شادی رو به جنگل میداد، و جنگل، قدرت رو به اون.
اما تاریکی نزدیک بود.
خونآشامها، نفرینشدهها، مارها، شیطان... همه داشتن به جنگل نفوذ میکردن.
و روزالین باید انتخاب میکرد—در برابر تاریکی بایسته، یا باهاش یکی بشه.
اون تنها امیدی بود که هنوز با نور نفس میکشید.
اما حتی نور هم، توی آغوش شیطان، میلرزه.
---
---
Chapter: 1
Part: 9
روزالین هیچوقت توی شهر زندگی نکرد. از لحظهی تولد، جنگل خونهاش بود. درختها، حیوانات، باد، خاک... همه باهاش حرف میزدن.
اون با طبیعت یکی بود.
روح جنگل.
وقتی قدم میزد، برگها زیر پاش نمیخشکیدن. وقتی گریه میکرد، بارون میاومد.
اون شادی رو به جنگل میداد، و جنگل، قدرت رو به اون.
اما تاریکی نزدیک بود.
خونآشامها، نفرینشدهها، مارها، شیطان... همه داشتن به جنگل نفوذ میکردن.
و روزالین باید انتخاب میکرد—در برابر تاریکی بایسته، یا باهاش یکی بشه.
اون تنها امیدی بود که هنوز با نور نفس میکشید.
اما حتی نور هم، توی آغوش شیطان، میلرزه.
---
- ۳.۱k
- ۲۳ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط