چند ساعت بعد

چند ساعت بعد

تق تق(صدای در)

_همم بیا تو
*دخترم کارم داشتی
_اهاا اجوما بیاتو درو هم ببد

اومد تو و درو هم بست


*خوب میخاستی چی بگی
_اینجا نمیشه هر لحضه ممکنه نامجون بیاد تو اتاقو صدامونو بشنوه،،بیا بریم تو اتاق تو
*ن..نمیشه...ا..خه اتاقمو مرتب نکردم
_اشکال نداره بیااا

هایون دسته اجوما رو کشیدو با خودش بردش طبقه ی پایین و داشتم کم کم میرفتن به سمت اتاقه اجوما،،،هایون میخاست درو باز کنه که با حرف اجوما وایساد


*ه..هایوننن(یه خورده بلد)
_ترسیدم چرا داد زدی(تعجب)
*بزار من اول برم یه خورده جمش کنم بعد تو بیا لطفن
_اوففف باشه ولی زود
*چشم

اجوما رفت تو و بعد چند دقیقه ای درو باز کرد

*همم حالا بیا

رفتی تو

_خونت که برق میزنه اجوما،،،،خوبب اینارو ولش گوش کن چی میگم بهت
*...
_اجوما..من بهترین نخشه رو دارم
*وای هایون بخدا این بار اقای کیم میکشتت
_نترس اینبار شکست نمیخورم
_با نام خیلی خوب رفتار میشم..طوری رفتار میکنم که انگار عاشقش شدم کله این هفته ای که مونده به جشن اعتماده شو به دست میارم
*خوبب بعدش چی..
_توی پارتی بی صدا....کیم نامجون رو میکشم
*چیییییی
_ارومممممم
*چ..چی کار میکنی؟؟؟میخای قاتل شییی
_اروم باشششش اجوماااا یکی میشنوه
*ب..بگو شوخی کردی
_نه
*هایون به خودت بیا اون کیم نامجونه بزرگ ترین مافیای اسیا...اقلتو از دست دادی اصلن با مرگش چی گیرت میاد
_ازادی گیرم میاد اجوما،،،دیگه برام مهم نیست چرا یونگی منو فروخت،،فقط اینی که خودمو سوهو رو از این جهنم نجات بدم فک میکنم اگه نامجون بمیره همه ی باند به هم میریزه تو اون موقه یه هرکی به هرکیه منو سوهو فرار میکنیم..
*هایون جون عزیزم کله این عمارت دوربین مخفیه میفهمن توی اونوخت جلوتر از همه یونگی تورو میکشه
_مهم نیست حتی اگه بمیرم فقط میخام انجامش بدم
*هایون به خودت بیا این بچه بازی رو بزار کنار

از سره جات بلد شدی

_اجوما من انجامش میدم...الانم باید برم ممکنه نامجون بیاد

از اتاق رفتی بیرون


*اوفففف حالا چیکار کنم اگه نامجون بمیره همه ی نخشه بهم میزیره باید جولوشو بگیرم(اروم)

#سناریو
#یونگی

پارت ۱۲
لایک ها کمههه
کامنت که خیلی کمهههههه
چرا حمایت نمیکنیدددددددد
دیدگاه ها (۱۴)

(هایون)وختی درو باز کردم با قیافه ی نامجون که یه خورده اصبی ...

_من واقعن عاشقه نامجون شدم...چون حداقل اون منو نمیفروشه،یهوی...

۱: همم اخرین باری که دیدمت گفتم چرا..نمیخام کسی رو ببینم:))ن...

_اجوما..بعد تموم شدن کارات بیا اتاقم اما نزار کسی ببینتت*چرا...

پارت ۲ یک ماه برای ۷ آسمان

#شب_خاص Part 27. تو همین فکرها...

رمان افسر پلیس پارت ¹ویو ته خیلی خسته شده بودم چن ساعتی بود ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط