محاکمه در خیابان

«محاکمه در خیابان»

شاکیِ روزگار منم، 
تمام این شهر متهم، 
یه حادثه چند ساعته 
با من میاد قدم، قدم.

زخما دهن وا می کنن 
وقتی دل از دشنه پره، 
دستِ منو بگیر که پام 
رو خونِ عشقم می سُره.

بگو که از کدوم طرف 
می شه به آزادی رسید، 
وقتی تو چشم هر کسی 
برقِ فریبو می شه دید.

راهِ ضیافتو به من 
دستای کی نشون می ده، 
وقتی که حتا گلِ سرخ 
این روزا بوی خون می ده؟

وقتی زندگی با چاقو قسمت می شه، 
وقتی رفاقتا خیانت می شه، 
محکمه تو، تو خیابون برپا کن! 
وقتی که عشق همرنگِ نفرت می شه.

تمرین مرگ می کنم 
تو گودِ این پیاده رو. 
یه چیزی انگار گم شده، 
بین نگاهِ من و تو.

دارم به داشتن یه زخم 
تو سینه عادت می کنم. 
دارم شبامو با تنِ 
یه مُرده قسمت می کنم.

وقتی زندگی با چاقو قسمت می شه، 
وقتی رفاقتا خیانت می شه، 
محکمه تو، تو خیابون برپا کن! 
وقتی که عشق همرنگِ نفرت می شه.
دیدگاه ها (۱)

«بیدارم کن»بیدارم کن،بیدارم کن از کابوسی که دم به دم با من م...

«سکانی آبی»روی تراسِ داغِ بعد از ظهر، پیراهنا رو باد پوشیدهچ...

«وداع» وداع آخرم با تو، وداعم با نفسهامهببین نزدیکه ویرون شم...

«اگه دوباره»اگه دوباره ترانه‌ ای از این قلبِ متروک شنیده می‌...

من نمی فهمم خدایی شمارو !!نیاز به ترور نیست !یه اینترنت ملی ...

قیافه رو باش تورو مولا !!فقط کم مونده تو چشاش ژل تزریق کنه !...

حالا می فهمین چرا من با ذااااااات "" سلبریتی "" مشکل دارم ؟!...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط