با من با زبان نگاه سخن بگو

با من با زبان نگاه سخن بگو...
با زبان اشاره...
یا مثلا به زبان دیگری بگو...
من نمیدانم...
هر کاری میکنی بکن...
تا بفهمانی به من که دوستم داری
تو فرض کن من نمیدانم و باید به هزار روش به منِ خنگ بگویی که دوستم داری...
اصلا انقدر تکرار کنی که باورم شود
تو خیال کن که من نمیدانم...
دستِ خودم نیس بهم میریزم اگر هر روز نشنوم که دوستم داری...
به هر زبانی شده مرا برگردان به روزهای اول...
فرقش با الان گفتن دوستت دارم بود آن هم از تهِ قلب...!
دیدگاه ها (۷)

یکی را پیدا کن که دوستش داشته باشی و با او دنیا را به هم بری...

چقدر من دیدَنت را دوست دارم در خوابدر غروبدر همیشه ی هر جاهر...

رها کن این تقویم و روزشماری های نفس گیر راهفته های ما شش روز...

در خانواده ما مفقودالاثری واژه ای آشناستمثل دایی ِ بی پلاکم ...

زور و عشق پارت ۱۰

{پرونده جدید خانم هلمز}

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط