چنگی به سازم میزنی

«چنگی به سازم میزنی،
نیشی به جانم میزنی
بانغمهٔ ی داودیت،
آتش به بالم میزنی
روزی زلعل وشهدوشیر،
آب حیات و«زندگی»
روزدگرباتیشه ای،
ازبن به پایم میزنی
من همچنان برگردتو،
میگردم وسوزم همی
رقصان به ساز«زندگی»
زخمه به تارم میزنی
دیدگاه ها (۱۵)

آنکه آمد... خسته آمد... خسته رفتدفتر دل را نخواند و بسته رفت...

خدایــــا..کودکیــــــــــــــم راگرفتی ،، جوانـــــــــــی...

جنس من از آهن و از سنگ نیست من دلم تنگ است و یار دلتنگ نیست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط