او میرود دامنکشان

او می‌رود دامن‌کِشان،
من،
زهر تنهایی چِشان.
دیگر مپرس از من نشان، کز دل، نِشانم می‌رَود!

#سعدی
دیدگاه ها (۱)

ای ساربان! آهسته رو کآرام جانم می‌رودوآن دل که با خود داشتم،...

خودم را کشان کشان می رسانم خانه و روی تخت پرت می کنمپلک های ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط