زخم کهنه فصل دوم

زخم کهنه فصل دوم )
پارت ۵۴

میشد تف بندازه به هر چی قانون و قانون گذاره ! پدر لعنتیش داشت راست راست توی این جامعه زندگی میکرد و جوون های مردم رو به اعتیاد و فلاکت میکشوند و

هیچکس کاری بهش نداشت.

چند ثانیه جلوی دری که ده سال پیش مهمان دختر بیچاره بود ایستاد . دستش روی دستگیره رفت اما باز نشد. تهیونگ قدمی به عقب برداشت و از خانه بیرون زد.

ده سال برای فراموشی جون کنده بود. ده سال پیش دخترک مرده بود و حالا خاطره بازی چیزی رو درست

نمیکرد .

فراموشی راه حل همه چیز بود !

فراموشی راه حل همه چیز بود !

از بیمارستان که بیرون اومد هنوز نتونسته بود واکنش مناسبی در شان حالش نشون بده که موبایلش توی جیبش لرزید. با دیدن اسم و عکس جانگمی نفس عمیقی کشید و جواب داد : جانگمیا!

سعی کرد خوب برخورد کنه اما خیلی موفق نبود. صداش پر از ناامیدی و خستگی بود...

جانگمی هم انگار متوجه شد چون با غر شروع نکرد.

اوپا ، کجایی ؟

توی خیابون

آدرس بده بیام دنبالت!

چیزی شده ؟

میخوایم بریم مهمونی!

تهیونگ نفسش رو فوت کرد فکر میکرد جانگمی متوجه

شده که اصلا حوصله نداره.

آدرس بده دیگه!

حتما باید بیام ؟
حتما باید بیام ؟

_آره! بیام برات میگم.

تهیونگ لگدی زیر سنگ جلوش زد و شوتش کرد جلو آدرس رو داد بهرحال حریف جانگمی نمیشد.

چند دقیقه بعد از پیاده روی طولانی ماشین آخرین مدل جانگمی جلوش ترمز زد و سوار شد.

بعد از سلام کوتاهی سکوت بینشون برقرار شد و تهیونگ علاقه ای به برقراری مکالمه نداشت.

جانگمی بود که

شروع کننده بود : یه مهمونی بزرگه که

تقریبا همه ی

کله گنده ها هستن !

ما چرا باید بریم بین کله گنده ها؟
دیدگاه ها (۴)

زخم کهنه فصل دوم )پارت۵۵ بذار حرفمو بزنم !اوپا من چیکار کله...

زخم کهنه فصل دوم )پارت۵۶ تهیونگ شوکه گفت و جانگمی از جا پری...

زخم کهنه فصل دوم )پارت ۵۳ ده سال بعد زمان حال در از درد و ان...

تقدیم به مادر این بچه خوشگل که داره پدرش روصدا میزنه تقدیم ب...

زخم کهنه فصل دوم )پارت۵۹ زیادی ! چند دقیقه ای میشد که بیدار ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط