آغوشت آهوی رمیده ای ست که عطشِ نگاهم را به دوستت دارمی رام می کند ، ومن زنی در بند رویاهایی سپیدپوش که راز لبهای آتشینت را با هر پلک بر هم زدنی تکرار می شوم به زلالیت آب و آفتاب و آینه.....