جرعهایازتو

╭────────╮
‌ ‌ ‌ 𝐚 𝐬𝐢𝐩 𝐨𝐟 𝐲𝐨𝐮 ‌
╰────────╯
جـرعــه‌ای‌از‌تــو²²
با دست های مچ شدش به سمتم قدم برداشت و گفت:پس از این عشوه گری ها هم بلدی؟
کل تنم می‌لرزید و نفس نفس میزدم.
خم شد و چونمو گرفت و ادامه داد:فقط پیش من رو نمیکردی
لحظه ای محو چشماش شدم،چشمایی پر از خشم،چشمهایی که مال یکی دیگه بودن..
همه احساس های درونم مرده بودن،انگار روحم یخ زده بود..
چشماشو توی صورتم چرخوند و با همون لحن تند بهم گفت:تو..تو فقط مال منی
نا خودآگاه بغضم شکست و حق حقم کل اتاق رو گرفت.
و کلماتی که توی گلوم گیر کرده بودن رو به زبون آوردم..
+چرا..چرانمــیفــمی..دو..دوست دارم..
همش با خودم میگم چرا؟..چرا باید عاشق تو بشم؟..عاشق کسی بشم که منو..منو دوست نداره؟
نگاهش اب شده بود و مات نگاهم میکرد.
یهو دستاش روی صورتم نشست.
دستاش هم مثل قلبش بودن،همونقدر سرد.
یهو منو در آغوش گرفت و گفت:چرا فکر میکنی دوست ندارم؟
محکم حلش دادم و گفتم:همه چیو دیدم،میدونم..میدونم چقدر دوسش داری
دستمو گرفت و گفت:من فقط..
تا میخواستم دستشو پس بزنم ادامه داد:وقتی فهمیدم داری نگاهمون می‌کنی اون حرفا رو زدم،من فقط میخواستم حسودی کردنتو ببینم
حسودی؟..حتی نمیدونستم حرفاش راسته یا دروغ.
از روی زمین بلندم کرد و محکم بغلم کرد و زیر لب گفت:منم دوست دارم
این کلمه..این کلمه انگار آشوبی که توی دلم بود رو آروم کرد..لحظه ای احساس کردم قلبم میخواد از سینم بزنه بیرون.
دیگه هیچی برام مهم نبود..فقط میخواستم توی آغوشش گم بشم.
بوسه ای روی گردنم زد و گفت:هیچ می‌دونی چه حسی داشت؟..اینکه احساساتی که بهت داشتمو پنهان کنم؟
دستسو توی موهام فرو برد و ادامه داد:همش با خودم میگفتم این غیر ممکنه،فکر میکردم اگه باهات بد رفتاری کنم میتونم پنهانش کنم...

#فیک#رمان#جیمین#بی_تی_اس#جرعه_ای_ازتو#وی#تهیونگ#جونگکوک#شوگا#نامجون#جی_هوپ#جین#سناریو
دیدگاه ها (۱)

╭────────╮ ‌ ‌ ‌ 𝐚 𝐬𝐢𝐩 𝐨𝐟 𝐲𝐨𝐮 ‌ ╰────────╯جـ...

╭────────╮ ‌ ‌ ‌ 𝐚 𝐬𝐢𝐩 𝐨𝐟 𝐲𝐨𝐮 ‌ ╰────────╯جـ...

╭────────╮ ‌ ‌ ‌ 𝐚 𝐬𝐢𝐩 𝐨𝐟 𝐲𝐨𝐮 ‌ ╰────────╯جـ...

╭────────╮ ‌ ‌ ‌ 𝐚 𝐬𝐢𝐩 𝐨𝐟 𝐲𝐨𝐮 ‌ ╰────────╯جـ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط