دلتنگ که باشی حتی الاغ نفهم بسته شده توی باغچه پدر کاظ

دلتنگ که باشی حتی الاغ نفهمِ بسته شده تویِ باغچه پدرِ کاظم هم می شود هم صحبت تنهایی هایت! دلسرد که باشی این بار علاوه بر الاغ ؛سفیدیِ دوده گرفته دیوار ها هم به هم صحبت هایِ شبانه آدم اضافه می شوند . بعد کم کم در خیالت آن ها را در آغوش می گیری و فکر می کنی لیلا هنوز، شب ها کنار میز کار کوچکت، کرسیِ چوبیِ جهزیه اش را می آورد و می نشیند و نگاهت می کند و برایت چای می ریزد ! آرام می گویم :"پس قندون کو ؟! " بلند می گوید : "تو روبروم نشتی ؛ دیگه قندون میخوام ؟ "
بعد هر دو می خندیم و شروع می کنیم به صحبت های بی مزه ای که کنار هم بودنمان باعث می شود فکر کنیم خنده دار ترین حرف های دنیا هستند..
دیدگاه ها (۳)

تا بحال به ظرفیت میزهای کافه فکر کرده اید...؟که چه دل پُری د...

خدایا خودت بیانه فرشته ای بفرست نه بلایی فقط خودت را میخواهم...

عزیزِ نداشته ام...آمدم بگویم دلم برای خنده هایت یک دنیا تنگ ...

دلکم...آرام باش..میبینی که آدم ها چقدر بی وفا شده اند...دلکم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط