آنقدر بغض هایم

آنقدر بغض هایم

را فرو دادم و خندیدم که

خدا هم باورش شد که چیزی نیست...
دیدگاه ها (۲)

هیـــــچوقـــــــــت ...آدمــــــــــــــــیو ...ڪہ براتــــ...

نه از تنهـــاییمی ترســم..!!نه از تنـهــا مـاندن....!!!ترســ...

پـُـر از بـُغـضـــَـم❓ وَلـــے❗ ️ نِمــیزارَم بـِشــکَـنـه❌ ...

مچاله کرد...! شکست...!خط زد...! داغون کرد...! خلاصه راحت شد....

دوستم دقیقا همین رو میگفت منم اینو نشونش دادم باورش نمی شد

صدایت میزنم با بغض مثل کودکی هایم

صدایت میزنم با بغض مثل کودکی هایم...❤️‍🩹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط