دیشب تا صبح خوابت رادیدم

دیشب تا صبح خوابت رادیدم
قرار آشتی گذاشتیم
تو لبخند زدی
نگاهم کردی
باز مثل همیشه چشمانم خیس اشک شد وتو
سرم رابرشانه هایت نهادی
باز از سر دلتنگی این چند وقت نیشگونت گرفتم
باهم خندیدم
وای چه خواب شیرینی بود
کاش میشد در خواب غرق شوم
بیدار که میشوم
غم عالم باز مرا
درآغوش میکشد
کاش خوابهای واقعی بود :-(
دیدگاه ها (۴)

چایِ من لبریز و لب دوز است و لب سوز است، آااای!می خوری با من...

باران رو دوست دارم .. صدایش .. هوایش .. عطرش .. نفس هایش ......

غمگین ترین       درد           مرگ                نیست.دلتنگ...

چندضرب المثل یزدی.. یتا بز که بپره اون طرف جوی بقیه هم میپرن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط