یک چیز را خوب فهمیدهام

یک چیز را خوب فهمیده‌ام:
عشق آنقدرها هم واجب نیست. نبود هم نبود! بخدا!
کسی از بی‌عشقی نمرده! انقدر بزرگ نکنید این مفهوم را. انقدر جدی‌اش نگیرید، انقدر دم‌به‌دمش ندهید که خیال کند خبری است.
گوش کنید!
هدف از زندگی باید شاد بودن باشد؛ احساس رضایت درون.
این نظر من است. نظرِ هزار من!
اگر قبول ندارید، پیجِ بغلی کپشن عاشقانه نوشته!
دست بردارید از سوز و گداز عاشقانه. نیست؟ نباشد. به‌درک!
ما موجودات ناقصی نیستیم که اگر عشق نباشد کامل نشویم. ما همین‌جوری خودمان با خودمان کاملیم، قوی‌ایم.
عاشقید؟ جفتی را پیدا کرده‌اید که هر شب نازتان را بخرد، هر روز قربانتان برود؟ خب، خوش‌به‌حالتان! اگر خوشحالتان میکند بچسبیدش؟
ولی دوست من! رابطه‌ای که غمگین‌تان می‌کند عشق نیست. رابطه‌ای که حالتان را خوب نمی‌‌کند عشق نیست. این فاز غم، خوشگلتان نمی‌کند؛ احمق می‌کند!
به قول فروغ، مجنونی که تکیه بزند به درخت، خیره شود به آهو، پرسوناژ زندگی امروز نیست!
رها کنید. رها شوید. کاری را کنید که خوشحالتان می‌کند، بی‌وصله کردن خودتان به چیزی، کسی، رابطه‌ای...
بود، بود. نبود، نبود.
دیدگاه ها (۸)

تهِ تهِ خلاقیتش این است که دستش را بگذارد روی میز، زل بزند ت...

فلانی هیچ وقت عصبانی نمیشود؛ وای به حالش!فلانی همیشه صبور و ...

نمیشود. چیزی که گسسته، وصله نمیشود. بشود هم جای کوک‌های درشت...

تا حالا کاسه چه‌کنم دستتان گرفته‌اید؟موقعیت ناگزیری میدانید ...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط