هرگز نفهمیدم پشت این دوست دارم های مبهم طعم کدام بوسه خ
هرگز نفهمیدم پشت این دوست دارم های مبهم ، طعم کدام بوسه خوابیده که ردّ دستان مرد در سرخ گونه ی زن باقیست....
من از بوسه ها آذوقه ای برای زمستانم می خواستم تا در هوای دلگیر دِی به خیسی لحظات شک کنم و کسی بیاید بال های رویا را در آغوش بگیرد و نرم بگوید : تقصیر تو نبود ، تا این بغض آبستن ، دختر بچّه ای نُه ساله ، به دنیا بیاورد...
من از آغوش ها جایی برای شب پره های ولگرد می خواستم تا به تمام خیابان ها پشت کنم و از زمین بخواهم ردّپای پرسه ها را فراموش کند و جشن یک سالگی بگیرد تا هیچکس به خاطر گناهش سیاه نپوشد...
و کاش خدا مرا نبیند که در جغرافیای تن ها به دنبال مادربزرگ می گردم تا برایم لباس نو ببافد به رنگ قصّه هایی که در آن هیچکس از ناگهانی نگاهها سرخ نمی شود و کاش فرشته ها برای حرمت عشق هم که شده یک شب به من پشت کنند...
دیگر مُرده ام ، امّا انگار زمین به عشق بازی ام عادت داشته و این نگاههای باکره را تاب نمی آورد...
کاش خدا به دل سنگی اش رحم کند.
کاش از بخار چشمهای جهان نوزادی همنام من در این گستره بی مرز بروید...
من از بوسه ها آذوقه ای برای زمستانم می خواستم تا در هوای دلگیر دِی به خیسی لحظات شک کنم و کسی بیاید بال های رویا را در آغوش بگیرد و نرم بگوید : تقصیر تو نبود ، تا این بغض آبستن ، دختر بچّه ای نُه ساله ، به دنیا بیاورد...
من از آغوش ها جایی برای شب پره های ولگرد می خواستم تا به تمام خیابان ها پشت کنم و از زمین بخواهم ردّپای پرسه ها را فراموش کند و جشن یک سالگی بگیرد تا هیچکس به خاطر گناهش سیاه نپوشد...
و کاش خدا مرا نبیند که در جغرافیای تن ها به دنبال مادربزرگ می گردم تا برایم لباس نو ببافد به رنگ قصّه هایی که در آن هیچکس از ناگهانی نگاهها سرخ نمی شود و کاش فرشته ها برای حرمت عشق هم که شده یک شب به من پشت کنند...
دیگر مُرده ام ، امّا انگار زمین به عشق بازی ام عادت داشته و این نگاههای باکره را تاب نمی آورد...
کاش خدا به دل سنگی اش رحم کند.
کاش از بخار چشمهای جهان نوزادی همنام من در این گستره بی مرز بروید...
- ۱۱.۷k
- ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط