۸ پارت ۲۴
نامجون: ا٫ت پس ما اینجا هویجیم؟
ا٫ت: نه اوپا تو هویج نیستی😁
جین: خوب دیگه بسه بیاین فیلممونو ببینیم
(بچه ها فیلم ترسناک هست به هدی که قاتلا هم میترسن)
(ا٫ت زیر پتو قایم شده)
ا٫ت: خیلی بدجنسین چرا فیلم به این ترسناکی گذاشتیییین؟؟؟
تهیونگ: آخی بچمون ترسده (خنده)
(ا٫ت از زیر پتو میاد بیرون)
ا٫ت: نخیر اصلا هم نمی ترسم جییییییغغغغغغ
(دباره رفت زیر پتو)
اعضا: جرررررر🤣🤣🤣🤣🤣🤣
ا٫ت: ای بابا انقدر نخندین🥺
کوک: اشکال نداره بزرگ میشی یادت میره (سر ا٫تو میبوسه)
تهیونگ: هووووی چرا بوسش کردی؟ (عصبی)
کوک: چون دوست داشتم😏 (ایندفه گونه ا٫تو میبوسه)
تهیونگ: 😡😡😡😡😡
ا٫ت: بچه ها میشه لطفا تمومش کنید؟خواهش میکنم
تهیونگ: باشه فرشته فقط لب تر کن
نامجون: اهههه این بازیاتونو تموم کنید دیگه من به عنوان لیدر دستور میدم که ا٫ت همین الان بیا اینور بین من و جیمین
کوک: چرا اونوقت؟
ا٫ت: راستش من موافقم اینطوری مجبورید باهم آشتی کنید
(میره بین جیمین و نامجون)
ا٫ت: (خمیازه) خوووب بهتره بخوابین فردا فنساین داریم
شوگا: چیییی فردا فنساینه
ا٫ت: آره حالا بخوابین
(تلویزیوتو خاموش میکنن و میخوابن)
جیمین ویو
همه خواب بودن بجز من آخه مگه میشه کنار این فرشته آدم خوابش ببره خلاسه خیلی آروم بدون اینکه کسی بفهمه لباشو یه بوسه کوتاه زدم و خوابیدم
(پرش زمانی به فردا داخل فنساین)
(اسلاید دو لباس ا٫ت)
(اسلاید سه لباس اعضا)
(💗 یعنی از زبان نویسنده)
💗: از وقتی ا٫ت وارد گروه شده بود آرمیای مرد زیاد تر شده بودن انگار نصف جمعیت مردا اومده بودن فنساین فقط بخواطر ا٫ت
فن بوی: سلام ا٫ت (هیجان)
ا٫ت: سلام (مهربون)
فن بوی: ببخشید استرس گرفتم میشه عکس خودتو برام امضا کنی (خجالت)
ا٫ت: بله حتما
فن بوی: ا٫ت یه چیز صادقانه بگم تو خیییلی خوشگل و کیوتی
ا٫ت: وااای ممنون
فن بوی: بیا این عروسک مال تو (لبخند)
ا٫ت: وااای چه قشنگه ممنون (ذوق)
فن بوی: خوب دیگه من میرم
ا٫ت: باشه خداحافظ
کوک ویو
داشتم همینطوری امضا میدادم که دیدم یه فن بوی یه عروسک به ا٫ت داد اونم خیلی ذوق کرد اههه اصلا به منچه (حسود حسود هرگز نیاسو)
تهیونگ: داشتم با یه فن بوی حرف میزدم که با چیزه که گفت خون جلو چشامو گرفت
فن بوی: .............
.....................................................................
خماری😁
ا٫ت: نه اوپا تو هویج نیستی😁
جین: خوب دیگه بسه بیاین فیلممونو ببینیم
(بچه ها فیلم ترسناک هست به هدی که قاتلا هم میترسن)
(ا٫ت زیر پتو قایم شده)
ا٫ت: خیلی بدجنسین چرا فیلم به این ترسناکی گذاشتیییین؟؟؟
تهیونگ: آخی بچمون ترسده (خنده)
(ا٫ت از زیر پتو میاد بیرون)
ا٫ت: نخیر اصلا هم نمی ترسم جییییییغغغغغغ
(دباره رفت زیر پتو)
اعضا: جرررررر🤣🤣🤣🤣🤣🤣
ا٫ت: ای بابا انقدر نخندین🥺
کوک: اشکال نداره بزرگ میشی یادت میره (سر ا٫تو میبوسه)
تهیونگ: هووووی چرا بوسش کردی؟ (عصبی)
کوک: چون دوست داشتم😏 (ایندفه گونه ا٫تو میبوسه)
تهیونگ: 😡😡😡😡😡
ا٫ت: بچه ها میشه لطفا تمومش کنید؟خواهش میکنم
تهیونگ: باشه فرشته فقط لب تر کن
نامجون: اهههه این بازیاتونو تموم کنید دیگه من به عنوان لیدر دستور میدم که ا٫ت همین الان بیا اینور بین من و جیمین
کوک: چرا اونوقت؟
ا٫ت: راستش من موافقم اینطوری مجبورید باهم آشتی کنید
(میره بین جیمین و نامجون)
ا٫ت: (خمیازه) خوووب بهتره بخوابین فردا فنساین داریم
شوگا: چیییی فردا فنساینه
ا٫ت: آره حالا بخوابین
(تلویزیوتو خاموش میکنن و میخوابن)
جیمین ویو
همه خواب بودن بجز من آخه مگه میشه کنار این فرشته آدم خوابش ببره خلاسه خیلی آروم بدون اینکه کسی بفهمه لباشو یه بوسه کوتاه زدم و خوابیدم
(پرش زمانی به فردا داخل فنساین)
(اسلاید دو لباس ا٫ت)
(اسلاید سه لباس اعضا)
(💗 یعنی از زبان نویسنده)
💗: از وقتی ا٫ت وارد گروه شده بود آرمیای مرد زیاد تر شده بودن انگار نصف جمعیت مردا اومده بودن فنساین فقط بخواطر ا٫ت
فن بوی: سلام ا٫ت (هیجان)
ا٫ت: سلام (مهربون)
فن بوی: ببخشید استرس گرفتم میشه عکس خودتو برام امضا کنی (خجالت)
ا٫ت: بله حتما
فن بوی: ا٫ت یه چیز صادقانه بگم تو خیییلی خوشگل و کیوتی
ا٫ت: وااای ممنون
فن بوی: بیا این عروسک مال تو (لبخند)
ا٫ت: وااای چه قشنگه ممنون (ذوق)
فن بوی: خوب دیگه من میرم
ا٫ت: باشه خداحافظ
کوک ویو
داشتم همینطوری امضا میدادم که دیدم یه فن بوی یه عروسک به ا٫ت داد اونم خیلی ذوق کرد اههه اصلا به منچه (حسود حسود هرگز نیاسو)
تهیونگ: داشتم با یه فن بوی حرف میزدم که با چیزه که گفت خون جلو چشامو گرفت
فن بوی: .............
.....................................................................
خماری😁
- ۳.۷k
- ۳۰ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط