برگشتهای ولی

برگشته‌ای، ولی
یک‌لحظه،
هم تو، هم چمدان‌های خسته‌ات
لب وا نکرده‌اید به دل‌گویه‌های گرم.

چشمانِ کهربایی‌ات از جذبه خالی‌اند
و خیره‌اند باز به غوغای جاده‌ها.

دیگر نمی‌شناسمت انگار،
کیستی؟
خود را کجای آن‌همه دیروز
پشت کدام خاطره‌ات جا گذاشتی؟

🦋
س_محبوب 🥀
دیدگاه ها (۳)

بزن ﺑﺎﺭﺍﻥ🌧ﻫﻮﺍ ﺍﺑﺮﯾﺴﺖ☁️ﻧﻔﺲ ﺑﺎﻻ‌ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪﺑﺰﻥ ﺑﺎﺭﺍﻥ....🌧ﻧﻮﺍﺯﺵ ﮐﻦ...

درخت عاشقی را تبر زدندپنجره آغوشی شد برایدوشمعدانی عاشق...🍂🍁

من دلم يك اتفاقِ پر از عشق می‌خواهد ! گوشه‌ای از اين دنيا كه...

گر گنه کردم عطا از شاه خوبان دور نیستروزی اخر مژده عفو گناهم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط