چشم من بر طاق ابرویت حسادت می کند

‌‌‌  

چشم من بر طاق ابرویت حسادت می کند
بر لب و بر جعد گیسویت حسادت می کند

وقتی می خندی لبت چون غنچه ای وا می شود
بر گل لبهای خوش بویت حسادت می کند

چاله ای از خنده می افتد به روی گونه ات
بر دو چال همچو کندویت حسادت می کند

دل پریشان می شود از غمزه ی چشمان تو
بر نگاه غرق جادویت حسادت می کند

آه از وقتی که مو بر شانه افشان می کنی
وقت دلتنگی به هر مویت حسادت می کند

وصف خالت را شنیدم از تمام عاشقان
هر کسی بر خال هندویت حسادت می کند

تا تو هستی آسمان بی ماه باشد بهتر است
ماه حتی بر مه رویت حسادت می کند
دیدگاه ها (۲)

ولی قشنگ معلومه خیلی طرح موفقی میشهدرست مثل اون چند نرم افزا...

سلام مهرباندر بامدادی زیبا یادت می کنمتا همه لحظه هایت چون ر...

حکایت سنگ و چاهوزیر منابع آبی عراق:ایران خواهان اجرای توافق ...

فرید مدرسی هم از فعالین رسانه ای نزدیک به لاریجانی اینا گفته...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط