آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق

آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزری یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت،از او پرسید
تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست داشته باشی؟
آهنگر سر به زیر آورد و گفت:
وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم،یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم.سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید.اگر به صورت دلخواهم درآمد،می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود،اگر نه آنرا کنار میگذارم.
همین موضوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ، مرا در کوره های رنج قرار ده ،اما کنار نگذار...

 


دیدگاه ها (۱)

...........عشق..........کلمه عجیبیست...ازآب آرامش بخش تر...ا...

تو هر جای جهان باشی برات از دور میمیرم...#یامهدی-ادرکنی

،

این جا برای از تو نوشتن هوا کم استدنیا برای از تو نوشتن مرا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط