تا دیده ما جز به تو آرام نگیرد



تا دیدهٔ ما جز به تو آرام نگیرد
از بوسه‌ش مهری کن و ز غمزه‌ش بردوز

با هجر تو هر شب ز پی وصل تو گویم
یارب تو شب عاشق و معشوق مکن روز


#سنایی
دیدگاه ها (۳)

بار خود را بستم!رفتم از شهرِ خیالاتِ سبک بیرون .دلم از غربتِ...

‌وقتی تو نیستی ،شادی کلامِ نامفهومی ‌ست !و #دوستت_میدارم راز...

جان و دل را بوی وصل آن دل و جان کی رسد؟وین شب تنهای تاریکی ب...

گر شوم صد سال محروم از نگاه روی دوستدیده نگشایم مگر وقتی که ...

همچو من وصل تو را هیچ سزاواری هست؟یا چو من هجر تو را هیچ گرف...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

من چه می دانستم که دل عاشق را می دَرنداز درون سینه ام قلب و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط