خسته ام

خسته ام
از پنجره هایی
که بجای دشت
رو به کویر باز میشوند و
نویدی جز سراب ندارند
دیدگاه ها (۲)

ناامیــــــــد و ُ خسـتــه َ مچو بـــادی که همیشـــهبه پنجــ...

وقتی گردخاک روحم را تسخیر میکنداز شانس بد باران هم ناز میکند

دیگر از تقویم هم گذشت کارمان بس که در روزهای خستگی و شبهایِ ...

من شعر از اندوه ازل می خوانماسرار مگوی لحظه را می دانمپی برد...

صبح زود بیدار شدم پنجره رو باز کردم دیدم آسمون صورتیهههههههه...

فکر کن اول صبح پنجره رو باز کنی و همچین آسمونیو تو صورتت ببی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط