هرچیمنبگمه پارت
#هرچی_من_بگمه #پارت2
از زبون #رویا
رسیدیم و پیاده شدیم رفتیم هتل ساعت 3 بودو ساعت 4قرار داشتیم
من:کره عاشقتم
یهو تو هوا معلق شدم سیلدا و مبینا بازومو گرفته بودنو بردن انداختنم تو حموم
مبینا:بدو یه ساعت دیگه قرار داریم
من:بعد چرا من برم حموم
سیلدا:چرا نداره تمیز باش فرزندم 😂
خلاصه بعد از اون حموم زوری اومدم بیرونو حاظر شدیم رفتیم اس ام
و به منشیش گفتیم که از قبل قرار داریم و اونم گف برین دفترش
رفتیم رسیدیم به در اتاق تا خواستیم در بزنیم یه مرد پیر با غر غر رفت بیرون با تعجب نگاش کردیم که لی سومان گف
سومان:بیاین تو
رفتیم دیدیم 12 تا پسر اعصبانی تو اتاقن
سومان:خب شما می خواستین منیجر شین
مبینا:بله
بعد یه نگاه به ما و یه نگاه به اونا کردو گف
سومان:پس منیجر پسرایین
یه نگاه بهشون کردیم
سیلدا:اعه همونا
سوهو:کدوما
سیلدا:همونا دیگه
لی سومان چنتا برگه داد دست مبینا که برنامه و کارایی که قرار بود انجام بدیم، از قبل برنامه ریزی شده بود
سومان:حالام بریم اتاق تمرین
باهاشون راه اوفتادیم که مبینا یهو جیغ زد
مبینا:نهههههه
سیلدا:خواستم بگم چیزی خاصی نیست عادیه
من:چته ابرومونو بردی
مبینا:تا ماه دیگه مرخصی نداریم
بعد سیلدا جیغ کشید
سیلدا:نهههههه
پسرا داشتن با تعحب نگاهشون میکردن
من:بزارین تو حال خودشون باشن ما بریم
بزور و کشون کشون مبینا و سیلدا رو بردیم تو اتاق تمرین و نشستیم دور هم تا بیشتر باهم اشنا شیم
سیلدا:دقت کنید
پسرا:بله
سیلدا:اقا ما کاری بهتون نداریم شمام کاری بهمون نداشته باشین
کریس:مثلا منیجرینا
مبینا:ما فقط وسیله ایم همه کاره لی سومانه
من:اجیای خوشگلم خفه میشین
سوهو:تو باید از همه بزرگ تر باشی نه
من:بیا اینم فهمید ازتون عاقل ترم ، نه از همه کوچیک ترم
پسرا:😳😳😳😳😳
سیلدا:البته سن فقط یه عدده
مبینا:خب پاشین
پسرا:چرا
مبینا:چون برای شروع هر کار باید پاشین دیکه 😂😂😂😂
نظر فراموش نشه
از زبون #رویا
رسیدیم و پیاده شدیم رفتیم هتل ساعت 3 بودو ساعت 4قرار داشتیم
من:کره عاشقتم
یهو تو هوا معلق شدم سیلدا و مبینا بازومو گرفته بودنو بردن انداختنم تو حموم
مبینا:بدو یه ساعت دیگه قرار داریم
من:بعد چرا من برم حموم
سیلدا:چرا نداره تمیز باش فرزندم 😂
خلاصه بعد از اون حموم زوری اومدم بیرونو حاظر شدیم رفتیم اس ام
و به منشیش گفتیم که از قبل قرار داریم و اونم گف برین دفترش
رفتیم رسیدیم به در اتاق تا خواستیم در بزنیم یه مرد پیر با غر غر رفت بیرون با تعجب نگاش کردیم که لی سومان گف
سومان:بیاین تو
رفتیم دیدیم 12 تا پسر اعصبانی تو اتاقن
سومان:خب شما می خواستین منیجر شین
مبینا:بله
بعد یه نگاه به ما و یه نگاه به اونا کردو گف
سومان:پس منیجر پسرایین
یه نگاه بهشون کردیم
سیلدا:اعه همونا
سوهو:کدوما
سیلدا:همونا دیگه
لی سومان چنتا برگه داد دست مبینا که برنامه و کارایی که قرار بود انجام بدیم، از قبل برنامه ریزی شده بود
سومان:حالام بریم اتاق تمرین
باهاشون راه اوفتادیم که مبینا یهو جیغ زد
مبینا:نهههههه
سیلدا:خواستم بگم چیزی خاصی نیست عادیه
من:چته ابرومونو بردی
مبینا:تا ماه دیگه مرخصی نداریم
بعد سیلدا جیغ کشید
سیلدا:نهههههه
پسرا داشتن با تعحب نگاهشون میکردن
من:بزارین تو حال خودشون باشن ما بریم
بزور و کشون کشون مبینا و سیلدا رو بردیم تو اتاق تمرین و نشستیم دور هم تا بیشتر باهم اشنا شیم
سیلدا:دقت کنید
پسرا:بله
سیلدا:اقا ما کاری بهتون نداریم شمام کاری بهمون نداشته باشین
کریس:مثلا منیجرینا
مبینا:ما فقط وسیله ایم همه کاره لی سومانه
من:اجیای خوشگلم خفه میشین
سوهو:تو باید از همه بزرگ تر باشی نه
من:بیا اینم فهمید ازتون عاقل ترم ، نه از همه کوچیک ترم
پسرا:😳😳😳😳😳
سیلدا:البته سن فقط یه عدده
مبینا:خب پاشین
پسرا:چرا
مبینا:چون برای شروع هر کار باید پاشین دیکه 😂😂😂😂
نظر فراموش نشه
- ۹.۳k
- ۳۱ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط