پارت۲۴(اگه اشتباه نکنم)
دقیق مثل اون نقاشی را پیدا نکردم،چیزی شبیه این بود،خود یول هم تقریبا همین شکلی هست
یول هم زیبا بود اما تهیونگ اون را بزرگ کرده بود،وقتی پدر و مادر یول و کوک مردن،کوک و تهیونگ که بزرگ تر بودن یول را بزرگ کردن و برای همین تهیونگ همیشه اون را مثل خواهرش خودش میدونست اما کی از احساس یول خبر داره؟،یول،همیشه به فکر درس و مدرسه و کافه بود،دختر کمی لوسی هست،داداشش ازش مثل طلا محافظت میکرد،خواهرش خیلی شبیه مادرشون بود برای همین جونگ کوک اون را میپرستید و گاهی اچا صداش میکرد[اچا به معنی پرستش شده هست،چیزی که پرستیده میشود]یول درسش خوب بود اما بیشتر از تهیونگ حرف شنوی داشت و اگه اتفاق بدی میافتاد یا مثلا نمره کم میگرفت اول به تهیونگ خبر میداد،اگه تهیونگ ازش عصبی میشد یا باهاش دعوا کرد یول خیلی گریه میکرد و حتی افسرده میشد ولی وقتی جونگ کوک ازش عصبی میشد یول نهایتا یکم اخم میکرد و بعد مثل قبل رفتار میکرد،ا.ت نقاشی را یول را تمام کرد(اسلاید ۲) نقاشی زیبا بود ولی از دید تهیونگ ا.ت زیبا تر بود
یول هم زیبا بود اما تهیونگ اون را بزرگ کرده بود،وقتی پدر و مادر یول و کوک مردن،کوک و تهیونگ که بزرگ تر بودن یول را بزرگ کردن و برای همین تهیونگ همیشه اون را مثل خواهرش خودش میدونست اما کی از احساس یول خبر داره؟،یول،همیشه به فکر درس و مدرسه و کافه بود،دختر کمی لوسی هست،داداشش ازش مثل طلا محافظت میکرد،خواهرش خیلی شبیه مادرشون بود برای همین جونگ کوک اون را میپرستید و گاهی اچا صداش میکرد[اچا به معنی پرستش شده هست،چیزی که پرستیده میشود]یول درسش خوب بود اما بیشتر از تهیونگ حرف شنوی داشت و اگه اتفاق بدی میافتاد یا مثلا نمره کم میگرفت اول به تهیونگ خبر میداد،اگه تهیونگ ازش عصبی میشد یا باهاش دعوا کرد یول خیلی گریه میکرد و حتی افسرده میشد ولی وقتی جونگ کوک ازش عصبی میشد یول نهایتا یکم اخم میکرد و بعد مثل قبل رفتار میکرد،ا.ت نقاشی را یول را تمام کرد(اسلاید ۲) نقاشی زیبا بود ولی از دید تهیونگ ا.ت زیبا تر بود
- ۱.۵k
- ۱۵ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط