چه غریب ماندی ای دل

چه غریب ماندی ای دل ! 
نه غمی ، نه غمگساری
نه به انتظار یاری ،
نه ز یار انتظاری

غم اگر به کوه گویم
بگریزد و بریزد
که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری...
دیدگاه ها (۴)

چاه هاے نفت زیر پایم هیزم نانم بر پشتچشم به کدامین افق بدوزم...

پریشان میکنی دل راخیال و حال و محفل راچه میدانستم از اول بدی...

آقای جناب! چشم به راه دخترکی باش که معنای خستگی هایت را از پ...

در زندگی ام با خیلی ها رقابت کردم...خیلی ها را شکست دادم...ه...

همچو من وصل تو را هیچ سزاواری هست؟یا چو من هجر تو را هیچ گرف...

مکن از برم جدایی،مرو از کنارم امشبکه نمی شکیبد از تو دل بی ق...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط